مولوی:”گرد این بام و کبوترخانه من چون کبوتر پر زنم مستانه من”
"گرد این بام و کبوترخانه من چون کبوتر پر زنم مستانه من" "آن کبوتر را که بام آموختست تو مخوان میرانش کان پر دوختست" مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر...
"گرد این بام و کبوترخانه من چون کبوتر پر زنم مستانه من" "آن کبوتر را که بام آموختست تو مخوان میرانش کان پر دوختست" مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر...
"همچو عیسی بر سرش گیرد فرات که ایمنی از غرقه در آب حیات" "چون بود آن چون که از چونی رهید در حیاتستان بیچونی رسید" مولوی ، مثنوی معنوی ،...
ترک خندیدن گرفت از داستان چشم تنگش گشت بسته آن زمان خندمین تر از تو هیچ افسانه نیست بر لب گور خراب خویش ایست ای فرو رفته به گور جهل...
گفت آن درویش ای دانای راز از پی این گنج کردم یاوهتاز بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس تا نپوشد بحر را خاشاک و خس چون دعامان امر...
"رفت مرغی در میان مرغزار بود آنجا دام از بهر شکار" "ای بزربفت و کمر آموخته آخرستت جامهٔ نادوخته رو به خاک آریم کز وی رستهایم دل چرا در بیوفایان...
"شاخ گل هرجا که روید هم گلست خم مل هر جا که جوشد هم ملست" گر ز مغرب بر زند خورشید سر عین خورشیدست نه چیز دگر مولوی ، مثنوی...
"مستی دل را نمیدانی که کو وصف او از نرگس مخمور جو" مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر ششم (بخش ۴۳) حکایت آن رنجور که طبیب درو اومید صحت ندید...
"تا نمیری نیست جان کندن تمام بیکمال نردبان نایی به بام" مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم "تفسیر قوله علیهالسلام" ﴿مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا﴾ "بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر...