رودکی:”گل بهاری، بت تتاری نبیذ داری، چرا نیاری؟”
گل بهاری، بت تتاری نبیذ داری، چرا نیاری؟ رودکی ، قصاید و قطعات (شماره ۱۱۸) گل بهاری، بت تتاری نبیذ داری، چرا نیاری؟ نبیذ روشن، چو ابر بهمن به نزد...
گل بهاری، بت تتاری نبیذ داری، چرا نیاری؟ رودکی ، قصاید و قطعات (شماره ۱۱۸) گل بهاری، بت تتاری نبیذ داری، چرا نیاری؟ نبیذ روشن، چو ابر بهمن به نزد...
"زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه چون نگری سر به سر همه پند است" رودکی ، قصاید و قطعات (شماره ۱۸) شعر زمانه رودکی زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه...
“از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش” کاروان شهید رفت از پیش وآن ما رفته گیر و میاندیش از شمار دو چشم یک تن کم...
“گر دست فتادهای بگیری، مردی” رودکی ، رباعیات گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر...
"هرکه ناموخت از گذشت روزگار نیز ناموزد زهیچ آموزگار" رودكى ، مثنوى ها هرکه ناموخت از گذشت روزگار نیز ناموزد زهیچ آموزگار تا جهان بود از سر مردم فراز کس...
"ركوعى تنها در پيشگاه معبود و در محراب نماز" کاروان شهید رفت از پیش وآن ما رفته گیر و میاندیش از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار...
"آمـــد بهار خــــرم بـــا رنگ و بـــــوی طیب"رودکیآمـــد بهار خــــرم بـــا رنگ و بـــــوی طیببــــا صـــــد هــــزار زینت و آرایش عجـیبشایــد که مرد پیر بـدین گــه جــوان شودگیتـی بدیل یافت...
"کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود" مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود نبود دندان، لابل چراغ تابان...