گرت چشم خدا بینى ببخشند نبینى هیچ کس عاجزترازخویش
" گرت چشم خدا بينى ببخشند نبينى هيچ كس عاجزترازخويش " حکايتی از گلستان سعدی: ياد دارم كه ايام طفوليت ، بسيار عبادت مى كردم؛ و شب را با عبادت...
" گرت چشم خدا بينى ببخشند نبينى هيچ كس عاجزترازخويش " حکايتی از گلستان سعدی: ياد دارم كه ايام طفوليت ، بسيار عبادت مى كردم؛ و شب را با عبادت...
" سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد " سعدی » مواعظ » قصاید در ستایش حضرت محمد (ص) لیله الاسری ماه فروماند از...
حكايت درویش گلستان سعدی به چه كار آيدت جهاندارى مردنت به كه مردم آزارى سعدی » گلستان » درويشی مستجاب الدعوه در بغداد پديد آمد . حجاج يوسف را خبر...
" یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید " " بلندی از آن یافت کو پست شد در نیستی کوفت تا هست شد " سعدی...
"بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا درنبندد هوشیار" " ای که دستت میرسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار " " آنچه دیدی بر...
" عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم " چشم که بر تو میکنم چشم حسود میکنم شکر خدا که باز...
حکایات گلستان سعدی : طايفه ی دزدان عرب بر سر كوهی نشسته بودند و منفذ كاروان بسته و رعيت بلدان از مكايد ايشان مرعوب و لشكر سلطان مغلوب . بحكم...
حکایات گلستان سعدی : پادشاهی پارسايی را ديد ، گفت : هيچت از ما ياد آيد ؟ گفت : بلی ، وقتی كه خدا فراموش می كنم. آنكه چون پسته...
نیک باشی و بدت گوید خلق به که بد باشی و نیکت بینند بخشایش الهی گم شده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت تا به حلقه اهل...
بگذار تا مقابل روى تو بگذريم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار...
ز من مپرس که در دست او دلت چونست ازو بپرس که انگشتهاش در خونست و گر حدیث کنم تندرست را چه خبر که اندرون جراحت رسیدگان چونست به حسن...
"گفتگوآيين درويشی نبود ورنه با تو ماجراها داشتم" عاشق ،لحظه لحظه ، پاس خاطر معشوق ميدارد، ورضايت او ميطلبد آنجاکه حق با وی ميگويد: چرا نافرمانی کرده و از آن...
هر كه دلارام دید از دلش آرام رفت سعدی ( شخ اجل ) هر که دلارام دید از دلش آرام رفت چشم ندارد...
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم چون...
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون...