قطعه ویدئو “بی قرار ” از کنسرت ( حریق خزان ) – استاد قربانی

باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست

امیرهوشنگ ابتهاج
انتظار

باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست

سیری مباد سوخته ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

“قصه نیستم که بگویى
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوى
یا چیزی چنان که ببینى
یا چیزی چنان که
بدانى…”

احمد شاملو:

اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویى
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوى
یا چیزی چنان که ببینى
یا چیزی چنان که بدانى…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن.

درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن مى گویم

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده

من ریشه هاى ترا دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست

در خلوت روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق ترین زندگان بودند

دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می گویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن مى گوید
زیرا که من
ریشه هاى تو را دریافته ام
زیرا که صداى من
با صداىتو آشناست.

عکس های استاد علیرضا قربانی
عکس های استاد علیرضا قربانی
لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=13005

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند