کنسرت تصویری شهرام ناظری در جشنواره تابستانه سال ۱۴۰۱ در شهر تورنتو کانادا برگزار شد. مدت زمان کنسرت تصویری شهرام ناظری با عنوان تیرگان ( Tirgan ) در جشنواره تموز ( Tammuz ) حدود ۷۰ دقیقه به طول انجامید که در این برنامه استاد شهرام ناظری با صدای که مانند همنوایی تمامی سازها است، اشعار شاعران کهن ایران زمین که از دیرباز وارثان آب و خرد و روشنی بودهاند را اجرا کرد.
هنرمندانی که در این برنامه اجرا کردند:
تار و سهتار : رضا منبعچی
کمانچه : کوروش بابایی
سازهای کوبهای : نغمه فرهمند
عود : سردار محمدجانی
کنسرت تصویری شهرام ناظری تموز – تیرگان
جهت دریافت فایل تصویری کنسرت استاد ناظری به بخش انتهایی، و به جعبهی قرار گرفته در آخر مطلب مراجعه کنید.
متن اشعار کنسرت تصویری شهرام ناظری (تورنتو کانادا)
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
نه هر کلکی شکر دارد ، نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد ، نه هر بحری گهر دارد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناول ها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد ، اثر دارد
به بوی نافهی کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها
یک شب، آتش در نیستانی فتاد!
سوخت، چون اشکی که بر جانی فتــاد
شعله تا سـرگرمِ کارِ خویش شد
هر نیی، شمعِ مزارِ خویش شد
نِی به آتش گفت: کین آشوب چیست؟!
مر تو را زین سوختن، مَطلوب چیست؟!
گـفت: آتش بی سبـب نفروختم
دعوی بی معنیت را، سوختم
زانکه میگفتی؛ نیــم با صد نمود!
همچنان در بندِ خود، بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد، خوش است
دردِ بی دردی، علاجَش آتش است
لحظهی دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
بازگویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت
گونهام را، تیغ!
های! نپریشی صفای
زلفکم را، دست!
آبرویم را نریزی، دل!
ای نخورده مست!
لحظهی دیدار نزدیک است
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی …
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خوردهی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
این قافلهٔ عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
گر بیدل و بیدستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم
در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم
پیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانم
ای دلبر خندانم آهسته که سرمستم
ساقی می جانان بگذر ز گران جانان
دزدیده ز رهبانان آهسته که سرمستم
ای می بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو آهسته که سرمستم
کابوکی لی لی ، کابوکی لی لی
کابوکی سورم وای وای
ده ردی خنجه ر ئاسانه
ده ردی دل زور گرانه
ئه ز عاشقم لی لی
کچکه کوردم وای وای
یارم ئاسکی ماچینه
ده وای ده ردو برینه
ئه زعاشقم لی لی
کچکه عومرم وای وای
من عاشقی جانانم
له عاله م سه رگه ردانم
ئه ز ئاشقی لی لی
کچکه مالم وای وای
بو له من یاخی، گلی نوباخی، تو گولی ناو باخی
(چرا از من گریزانی، گل نو باغ، تو گل باغ منی)
گلی نوباخی یه تویه ن، گوله گهڵ واخی
گل نوباغ من تو هستی، گل ترین گل بیا)
فکر و خه یالان، وه سواسه ی ده روون
(فکر و خیال تو ، و وسوسه درونم)
جه سه م کرده وا وا ئازیز، دیه وه ک جه یحوون
(جسمم را تکه تکه کرد و چشمانم مانند جیحون)
اوو سوزه وه شه ن، له هه ردوو سه ر بوو
(آن سوز عشقی خوب است که دو طرفه باشد)
نه ک من بسووتیم ئازیز، یار بی خه به ر بوو
(نه اینکه من بسوزم و یار بی خبر باشد)
عاااااالی بود این کنسرت
مرسی از استاد عزیز شهرام ناظری نازنین با صدای دلنشینش
با سلام و تحیات
سپاس از توجهتان
و ممنون از اظهار لطفتان
با مودت و مهر سید محسن نبوی