پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود              با خود آوردم از آنجا نه به خود بربستم

احساس حقوق انسانی می کنند یا نه ؟ به حق انسانیت قائلند که انسان حقوقی دارد ولی اگر ازش بپرسی که این حق کجاست چه جواب می دهند ؟حد اکثر می گویند حق حیات واین اول حقی است که انسان دارد اما حیات از کجا می اید…

حیات را کی داده ؟خدا داده واگر شما حق حیات دار ی که من می پذیرم وهر انسانی وهر موجودی حق حیات دارد واین جزء بدیهیات هر حقوقدانی است که هر موجودی حق حیات دارد ،حیات چیست که من حق حیات دارم ؟حیات از کجا می اید ؟از حی لا یموت پس اصل حق مال حق تعالی است حقیقه الحقایق خداست همهی حقایق حق هستند به یک حق ،حقیقت به حق حقیقت است ؟یا حق به حقیقت حق است ؟حقیقت به حق حقیقت است ،حق مطلق کجاست ؟حق تعالی ،همه ی حقوق نسبی است همین که می گویی حق حیات ،حق را مقید کرده ای به حیات ،حق زندگی حق اب وملک حق پدری وحق فرزندی وحتی حق حیات مضاف است وحق مقید است پس حق مطلق چیست ؟حقیقه الحقایق است پس حق از اون جا امده ومهر هم از اون جا امده وسعدی مهر را به اون جا گره زده ووفاهم لازمهی مهر می داند حالا می گوید به حق مهر ووفایی که میان من وتوست که ازلی است ومن هم باید به این مهر وفادار باشم به  یک حقی دارد  قسم می خورد چقدر قسم زیبایی است ومن کمتر کسی را دیدم که این جور قسم بخورد معمولا ادمها وقتی قسم می خورند به عزیز ترین چیز قسم می خورن ومعمولا عظمت قسم به این است که شخص قسم خورنده به عزیز ترین چیز قسم می خورد یا به خدا یا به کتاب مقدس یا به نبی وجان پدر ومادر وفرزند واین جا سعدی به حق مهر ووفا قسم می خورد چقدر زیباست یک حق مهر ووفایی هست که مهر از ان حق تعالی است که نصیب ما شده وما هم باید وفادار به این مهر باشیم این خیلی زیباست ومهری که از جانب خدا به حسب فطرت من در دل دارم ووفا داری که من لازم است به این مهر داشته باشم این یک چیز خیلی مقدسی است اگر اون مهر ازلی در دل من نبود اصلا من طعم محبت را نمی چشیدم وموجودی که محبترا نفهمد جهنم است شاید جهنم هم محبت را بفهمد واگر وفا نباشد دنبال این مهر اونوقت این مهر چه معنایی دارد ببین چه قدر مقدس است ومی گوید به حق مهر ووفایی که میان من وتوست    که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم ،این اول قسم می خورد به این عظمت مهر وهم می گوید من وفادار موندم ونه از تو بریدم وهیچ وقت از تو نمیتونم ببرم ونمی برم ووفا دار می مانم تا ابد وهمان طور که مهر ازلی است من هم تا ابد به این مهر وفا دار می مانم وحالا که به این مهر وفا دار می مانم نتیجه ی منطقی اش چیست ؟که به کسی دیگر پیوند نمی خورم یعنی وقتی به تو وصلم به چه کسی پیوند پیدا کنم ؟ببینم کسی که به حق تعالی وصل است غیر حق تعالی چه ارزشی دارد وبه کی می پیوندد؟هیچ یعنی اگر بریدی پیوستن به غیر است وسعدی یک ملازمه این جا بر قرار می کند اگر مهرت را از حق بریدی به غیر پیوستی واز اون طرف هم اگر به غیر پیوستی مهر حق را بریدی وچقدر ملازمهی زیبایی برقرا می کند اگر ارتباط ومهرت را از خدا بریدی بالضروره به غیر پیوستی واگر از اون طرف اگر به غیر حق تعالی پیوستی تمام وجودت  از حق بریده شده است ،که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم

استاد سعدی انسان را یه تأمل وا می دارد واین انحرافی که فلسفه ی سکولاریسم غرب ایجاد کرده وتبعات این از خدا بریدن و در واقع تفکر بشریت راابتر کردن چه پیامدهایی دارد ؟   ج)پیامد هایش همین مشکلاتی است که در جهان می بینید وبه طور کلی که نمی شود بریده شد اما اصلا بریدن نابودی عالم است منتهی این ها اگاه نیستند که وصل هستند یک وقتی بریدن از حق است که نابودی عالم است ،این ها در واقع بریده نیستند ،متوجه نیستند که وصلند واگاه نیستند که وصل هستند ولی همین اگاه نبودن به وصلشان پیامدهای بد دارد وبه مجرد این که انسان اگاه نباشد که به حق تعالی اتصال دارد اونوقت نظرش سطحی می شود نظرش کوتاه می شود حیوانی فکر می کند سود طلب می شود ومنفعت طلب می شود شرور می شود خبیث می شود خشن می شود وتمام این بدبختی هایی که ما در کره ی زمین گرفتارش هستیم نتیجه بریدن از حق است واگر کسی به منبع لا یزال محبت وصل باشد خشونت یعنی چه ؟صبوعیت ودرنده خویی یعنی چه تمام گرفتاری انحراف از حق است وهمان طور که فرمودید این ها تأمل می خواهد حتی فکر اگر در ش تأمل نباشد بریده می شود حق یعنی به این که اتصال دارد اگاهی ندارد شعر سعدی ظاهرش فلسفه نیست ولی از صد تا فلسفه پر معنی تر است وهمین شعر سعدی را باید معنی کرد برای فیلسوفان سکولاریسم اون.وقت تازه چشمهاشون باز می شودواز خواب بیدار می شوند ببینید این پیام را هفتصد سال پیش به ما داده این پیام برای بشریت است تا قیامت یک نکته می خواهم بگویم امروزه ما رسانه داریم ودر زمان سعدی ما رسانه نداشتیم ودنیای امروزه مرتب پیام می دهد اما ببینید چقدر تفاوت است بین پیام سعدی وپیام امروزه ،پیام امروزه یک متاع است وپیامهای امروزه تبدیل شده به کالا وحتی این ها که ادعای معنویت هم می کنند به صورت یک کالا پیام معنوی خود را عرضه می کنند فکر می کنند دارند تبلیغات خوب می کنند من گاهی می بینم که این کلیساها یک تبلیغاتی گاهی می کنند حالا در همهی ادیان متأستفانه وپیام را در یک زر ورق می پیچند وفکر می کنند که کار خوبی می کنند واین رسانه ی خوبی است وبه هزار حقه در ست می کنند که به خورد امهای نادان بدهند وعواطف ادمها را ارضاءکنند یعنی پیام الهی وپیام حقیقت را تبدیلش به کالا می کنند وبا زرورق می دهند ویا فکر می کنند احساس طرف را ار ضاءکنند حقیقت را رسانده اند ببینم ایا پیام الهی ارضاءاحساسات است یا ار ضاءعقل است ؟اگر عقل بشر ارضاءنشد وفقط احساساتش را با زرورق در این پیامهای کالاشده احساسش را ارضاءکردی که الان با فیلم داره میشود وبا این رسانه ها خیلی کارها می شود ایا احساس مردم را ارضاءکرده اند یا عقل مردم را؟احساس راواحساس چه کاری ازش می اید؟هیچ باید عقل مردم را ارضاء کردوسعدی عقل شما را ارضاءمی کند وهفتصد سال پیش این پیام را داده
استاد در مقاله می خواندم که یکی از اندیشمندان ما می گوید خیانت فلاسفه ی امروز مثل اون بچه ای است که بادکنکش را می دهد بالا وهر چه بالا تر می رود خوشحال می شود اما اون نخ بریده می شود وبلاخره منفجر می شود

ج)احساسات جایگاه عمیقی ندارد با همان سادگی که می اید به همان سادگی می رود ببینید موجی از احساسات  می شود اورد با همین پیامهای متاع شده پیامهایی که کالا می شود موجی از احساسات را می اورد وبه همین سادگی موجی احساسات را می برد اما عقلانیت وقتی که بیاید جایش تکان نمی خورد وما امروز گرفتار این پیامهای تبدیل شده به کالا هستیم وباید گول این ها را نخوریم وهمین جاها هم گاهی فکر می کنند که این پیامشان را کالا مئاب کنند خیلی خوب است پیام را سعدی وامثال سعدی وحکیم باید بدهند وپیام کالا شده ی انها مثل یک لا لا یی است که مردم را خواب می کند عقل یک حقیقت بیشتر نیست وحقایق عقلی وقتی ادم به این مرحله برسند وحکمای واقعی عرفا واو لیاء یک علم بیشتر ندارند

    جان گرگان و سگان از هم جداست                         متحد جانهای شیران خداست

عرفاوحکمای الهی عالمشان یک حقیقت است ولی این مردم هر کدام یک عالمی دارند ببینید مردم کرهی زمین اونهایی که بیدارند یک چیز مشترک در این کره ی زمین است ویک مشترکات دارند اما ادمهای خواب یک عالم دارند ؟ایا یک جور خواب می بینند ؟خیر وقدر مشترک بین خوابها نیست وهر ادمی خوابش مخصوص خودش است که با ادمهای دیگه خیلی فرق می کند ولی در بیداری با ادمهای دیگه خیلی فرق می کند ؟خیر همین که بیدار شد همین کرهی زمین واسمان را می بیند ویک فضا است ولی در خواب متفاوت است امروز ما شبیهه خوابها هستیم وهر کسی یک عالمی دارد وان را دارد تبلیغ می کند متاع خودش را  این است که پیامها تبدیل به متاع وکالا می شود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نام فایل پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود              با خود آوردم از آنجا نه به خود بربستم

موضوع برنامه تفسیر ابیات سعدی

مدت زمان برنامه: ۱۷ دقیقه

حجم فایل صوتی: ۳۹ مگابایت (MP3)

دانلود برنامه معرفت  ” پخش شده در  آبان ۹۱ “

دانلود فایل صوتی :‌ دانلود با لینک مستقیم

منبع محتوی : وبسایت سید محسن نبوی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=13583

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند