“هماى بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد”
حکایتی از گلستان سعدی:
سعدی ، گلستان ، باب اول در سیرت پادشاهان (حکایت ۱۵)
یکی از وزرا معزول شد
و به حلقه ی درویشان درآمد.
اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد
و جمعیت خاطرش دست داد.
ملک بار دیگر بر او دل خوش کرد
و عمل فرمود قبولش نیامد و گفت :
معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی.
آنان که کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند
کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
وز دست و زبان حرف گیران رستند
ملک گفتا :
هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را شاید .
گفت : ای ملک نشان خردمندان کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.
هماى بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد
سلام آقا سید عزیز
مثل همیشه دلنواز و بسیار دلنشین است و یک دنیا پند با خود دارد.
ارادتمند
سعید زاهدی