اشعار سعدی شیرازیگزیده ای از دیباچه گلستان سعدی:

هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار
دست انابت به امید اجابت
به درگاه خداوند برآرد

ایزد تعالی در او نظر نکند
بازش بخواند
دگر باره اعراض کند
بازش به تضرّع و زاری بخواند

حق سبحانه و تعالی فرماید
یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی
و لَیس لَهُ غیری
فَقد غَفَرت لَهُ

دعوتش را اجابت کردم
و حاجتش بر آوردم

که از بسیاری دعا و زاری بنده
همی شرم دارم.

کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده است و او شرمسار

عاکفان کعبه جلالش
به تقصیر عبادت معترف که
ما عبدناکَ حقّ عبادتِک
و واصفان جمالش به تحیر منسوب که
ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفتِک

گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چه گوید باز

عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز

عاشقان کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز
صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=1543

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند