“یا که به راه آرم این صید ز دل رمیده را
یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را”

اشعار ملک الشعرای بهارملک الشعرای بهار » اشعار » غزلیات

یا که به راه آرم این صید ز دل رمیده را
یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را

یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را

کودک اشک من شود خاکنشین ز ناز تو
خاکنشین چرا کنی کودک نازدیده را؟

چهره به زر کشیده ام، بهر تو زر خریده ام
خواجه! به هیچکس مده بنده زر خریده را

گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی
کی ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکیده را؟

گر دو جهان هوس بود، بی تو چه دسترس بود؟
باغ ارم قفس بود، طایر پر بریده را

جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم
ترک کمین گشاده و شوخ کمان کشیده را

خیز، بهار خونجگر! جانب بوستان گذر
تا ز هزار بشنوی قصه ناشنیده را

یا که به راه آرم این صید ز دل رمیده را - ملک الشعرای بهار

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=2144

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند