دانلود کامل آلبوم همایون مثنوی اثری ماندگار از استاد آواز ایران مرحوم استاد محمدرضا شجریان به صورت فایل ویدیویی و به صورت کامل شامل ۷ قطعه آهنگ است که مجموعاً ۵۳:۰۹ است.
لیست قطعات آهنگ آلبوم همایون مثنوی »
۱- تکنوازی سنتور ۴:۴۵ ( شعر : عراقی )
۲- ساز و آواز (درآمد همایون – فرازهای اول و دوم) ۴:۵۲ ( شعر : عراقی )
۳- ادامه آواز ( چکاوک ) ۱۶:۳۲ ( شعر : عراقی )
۴- ادامه آواز ( قرائی – رهاب ) ۱۰:۲۹ ( شعر : عراقی )
۵- ادامه آواز ( بختیاری – نی داوود ) ۳:۲۶ ( شعر : عراقی )
۶- ادامه آواز ( دیلمان همایون ) ۵:۲۲ ( شعر : عراقی )
۷- ادامه آواز ( مثنوی همایون و بیداد عشاق ) ۷:۴۳ ( شعر فیض کاشانی )
متن اشعار به کار رفته در آلبوم همایون مثنوی شامل ۲ قطعه شعر از ( فخرالدین عراقی ) و ( ملامحسن فیض کاشانی ) است که به صورت کامل در ذیل آورده شده است :
“بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟”
عراقی ، دیوان اشعار ، غزلیات
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی»
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
***********************************
“بیا، که بیتو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی”
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات
بیا، که بیتو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی
بیا، که جان مرا بیتو نیست برگ حیات
بیا، که چشم مرا بیتو نیست بینایی
بیا، که بیتو دلم راحتی نمییابد
بیا، که بیتو ندارد دو دیده بینایی
اگر جهان همه زیر و زبر شود ز غمت
تو را چه غم؟ که تو خو کردهای به تنهایی
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهانی از همه عالم ز بسکه پیدایی
عروس حسن تو را هیچ درنمییابد
به گاه جلوه، مگر دیدهٔ تماشایی
ز بس که بر سر کوی تو نالهها کردم
بسوخت بر من مسکین دل تماشایی
ندیده روی تو، از عشق عالمی مرده
یکی نماند، اگر خود جمال بنمایی
ز چهره پرده برانداز، تا سر اندازی
روان فشاند بر روی تو ز شیدایی
به پرده در چه نشینی؟ چه باشد ار نفسی
به پرسش دل بیچارهای برون آیی!
نظر کنی به دل خستهٔ شکسته دلی
مگر که رحمتت آید، برو ببخشایی
دل عراقی بیچاره آرزومند است
امید بسته که: تا کی نقاب بگشایی؟
***********************************
قطرهٔ اشک مرا کردی قبول
قطره را در دانه کردی عاقبت
کردی اندر کلّ موجودات سیر
جان من کاشانه کردی عاقبت
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره ۷۳
یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت
در دل من گنج خود کردی نهان
جای در ویرانه کردی عاقبت
سوختی در شمع رویت جان من
چارهٔ پروانه کردی عاقبت
قطرهٔ اشک مرا کردی قبول
قطره را در دانه کردی عاقبت
کردی اندر کلّ موجودات سیر
جان من کاشانه کردی عاقبت
زلف را کردی پریشان خلق را
خان و مان ویرانه کردی عاقبت
مو بمو را جای دلها ساختی
مو بدلها شانه کردی عاقبت
در دهان خلق افکندی مرا
فیض را افسانه کردی عاقبت
بدون دیدگاه