بی تو بزم گل و مهتاب چه خواهد بودن؟
عیش گلگشت و می ناب چه خواهد بودن؟
تا ببینیم سرانجام چه خواهد بودن؟
بی تو بزم گل و مهتاب چه خواهد بودن؟
عیش گلگشت و می ناب چه خواهد بودن؟
وه که وصل تو شبی، گرچه خیال است و محال
گر میسّر شودم، خواب چه خواهد بودن؟
ای چمان در چمن آزاد، چه دانی به قفس
حالت مرغک بی تاب چه خواهد بودن؟
من که دیدم گل روی تو، دگر در نظرم
جلوهی شاهد مهتاب چه خواهد بودن؟
تا تویی با من و این ساحل آسوده و عشق
گو جهان را ببرد آب، چه خواهد بودن؟
تو که در ساحل امنی و امان، کی می دانی
حال افتاده به غرقاب چه خواهد بودن؟
تا سری با سخنی گرم کند گفت امید:
بیتو بزم گل و مهتاب چه خواهد بودن؟
بدون دیدگاه