حرف بزن ابر مرا باز کن دیرزمانی است که بارانی ام محمدعلی بهمنی:
باهمه ی بی سر وسامانیام
باز به دنبال پریشانی امطاقت فرسودگی ام هیچ نیست
درپی ویران شدنی آنی امدلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا توبسوزانی امآمده ام باعطش سالها
تا توکمی عشق بنوشانی امماهی برگشته زدریاشدم
تاکه بگیری وبمیرانی امخوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه میدانی ام؟حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانی است که بارانی امحرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی امها به کجا می کشیم خوب من؟
ها ! نکشانی به پشیمانی ام!!
سلام حضرت آقا
مستفیض و محظوظ شدم. ان شاءالله روح مرحومه والدۀ شما با حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها محشور باشد.
دعاگوی شما خواهم بود.