بجای من که بر عهد تو ماندم
ز بدعهدی چه ماندت تا نکردی
مگر لطفی که از تو چشم دارم
در آن عالم کنی، کاینجا نکردی
کجا یک وعدهام دادی که در پی
هزار امروز را فردا نکردی
خاقانی ، دیوان اشعار ، غزلیاتز بدخوئی دمی خو وانکردی
مراعاتی بجای ما نکردیبر آن خوی نخستینی که بودی
از آن یک ذره کمتر وانکردیبجای من که بر عهد تو ماندم
ز بدعهدی چه ماندت تا نکردیمگر لطفی که از تو چشم دارم
در آن عالم کنی، کاینجا نکردیکجا یک وعدهام دادی که در پی
هزار امروز را فردا نکردیپی یک بوسه گرد پایهٔ حوض
بسی گشتم، تو دل دریا نکردیشنیدی حال خاقانی که چون است
ولی بر خویشتن پیدا نکردی
بدون دیدگاه