حافظ: “هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی”
"هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی" "دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی...
"هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی" "دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی...
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با دردکشان هر که درافتاد برافتاد حافظ »...
" همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم " حافظ » غزلیات من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها...
"به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است" حافظ ، غزلیات (غزل ۵۰) به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش...
در نظربازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند حافظ » غزلیات (غزل ۱۹۳) در نظربازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند...
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم...
"تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست" "دل من در هوس روی تو ای مونس جان خاک راهیست که در دست نسیم...
"خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود" "چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود"...
" روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خُمخانه به جوش آمد و میباید خواست " حافظ ، غزلیات (غزل ۲۰) روزه یک سو شد...
" روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر " حافظ » غزلیات (غزل ۲۵۰) روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر...
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی هر جا که روی زود پشیمان به درآیی در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد وقت است که همچون...
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است؟ حافظ » غزلیات (غزل ۳۱) آن شب قدری که گویند اهل خلوت...
“در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست” “عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست” در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی...
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش وین سوخته را محرم اسرار نهان باش حافظ » غزلیات (غزل ۲۷۲) بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش وین سوخته...
"ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید" حافظ » غزليات (غزل ۲۴۰) ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید وجه می میخواهم و مطرب...