حافظ: “کنون که بر کف گل جام باده صاف است”
حافظ » غزلیات (غزل ۴۴) کنون که بر کف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه...
حافظ » غزلیات (غزل ۴۴) کنون که بر کف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه...
ای که مهجوری عشاق روا میداری عاشقان را ز بر خویش جدا میداری حافظ » غزلیات (غزل ۴۴۹) ای که مهجوری عشاق روا میداری عاشقان را ز بر خویش جدا...
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد نَنوشت سلامی و کلامی نفرستاد حافظ » غزلیات (غزل ۱۰۹) دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و...
کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم که دل چه میکشد از روزگار هجرانش حافظ » غزلیات (غزل ۲۸۰) چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش به هر شکسته که پیوست تازه...
"سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده روشنایی" "بیاموزمت کیمیای سعادت ز هم صحبت بد جدایی جدایی" حافظ » غزلیات (غزل ۴۹۲) سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم...
" صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید " حافظ (لسان الغیب) » غزلیات بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری...
"زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهنچاک و غزلخوان و صُراحی در دست" "آن چه او ریخت به پیمانهٔ ما نوشیدیم اگر از خَمر بهشت است...
" ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت " حافظ » غزلیات ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به...
"دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است" "یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک...
“قلندران حقیقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست” “سحر کرشمه چشمت به خواب میدیدم زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست” حافظ ، غزلیات...
" گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس " " از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی...
"باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است" "ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم با پادشه بگوی که روزی مقدر است"...
"آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست" یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد حافظ » غزلیات (غزل ۱۶۹)...
" صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست " حافظ » غزلیات صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحهای از گیسوی معنبر...
" اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست " حافظ » غزلیات اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست زبان خموش ولیکن دهان...