“دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است”

“یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است”

اشعار حافظ شیرازیحافظ » غزلیات (غزل ۵۲)

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

حافظ: “دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است”
لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=10759

2 Comments

  1. فراز فرازمان

    شعر جالبی بود، منظور دقیق از :: روزگاریست که سودای بتان دین من است چیه میشه لطفا توضیح بدید اگر ممکنه

      1. با سلام.
        عالم همه مظهر جمال و مجلای جلال الهی است و نقطه‌ای در عالم نیست که درآن سودای جمال و جلال نباشد.
        با مودت و مهر سید محسن نبوی

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند