سعدی:”اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست”
"اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست" سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۴۳) اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم...
"اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست" سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۴۳) اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم...
"هر که را باغچهای هست به بستان نرود هر که مجموع نشستست پریشان نرود" "گر بیارند کلید همه درهای بهشت جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود" سعدی » دیوان اشعار...
به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز که هشیاران نیاویزند با مست سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۴۲) نشاید گفتن آن کس را دلی هست که ندهد بر چنین...
"دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست" "از پیش تو راه رفتنم نیست چون ماهی اوفتاده در شست" سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۴۱) دیر...
سرو چمن پیش اعتدال تو پست است روی تو بازار آفتاب شکستهست دیده به دل میبرد حکایت مجنون دیده ندارد که دل به مهر نبستهست سعدی » دیوان اشعار »...
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۱۰۹) بیا بیا که مرا با تو...
مرا و یاد تو بگذار و کنج تنهایی که هر که با تو به خلوت بود نه تنهاییست نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست شب فراق تو هر شب...
" هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را " تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را...
" نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یک دل سر دست برفشانی " *** " نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو که به تشنگی...
"ما را همه شب نمیبرد خواب ای خفته روزگار دریاب" "زهر از کف دست نازنینان در حلق چنان رود که جُلّاب" سعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۲۶) ما...
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم قطعه شعر "بگذار تا مقابل روی تو بگذریم" غزلیاست از سعدی که بخشی از آن توسط مرحوم استاد...
چنان در قید مهرت پای بندم که گویی آهوی سر در کمندم سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (غزل ۳۷۵) چنان در قید مهرت پای بندم که گویی آهوی سر...
"ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم" "هیچکس بیدامنی تر نیست لیکن پیش خلق باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم" سعدی...
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی سعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۵۱۱) هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی...
"گرم راحت رسانی ور گزایی محبت بر محبت میفزایی" "جمیع پارسایان گو بدانند که سعدی توبه کرد از پارسایی چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس نمیترسم که...