فروغی بسطامی :”بندهٔ او شو که به یک التفات خواجگی هر دو جهانت دهند”
"بندهٔ او شو که به یک التفات خواجگی هر دو جهانت دهند" گر ز غلامیش نشانت دهند سلطنت کون و مکانت دهند بندهٔ او شو که به یک التفات...
"بندهٔ او شو که به یک التفات خواجگی هر دو جهانت دهند" گر ز غلامیش نشانت دهند سلطنت کون و مکانت دهند بندهٔ او شو که به یک التفات...
"تا کی در انتظار قیامت توان نشست برخیز تا هزار قیامت به پا کنی" کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی تو...
"زاهد شبی به حلقهٔ مستان گذار کن تا بنگری که می به چه آهنگ میخورند" آنان که در محبت او سنگ میخورند خون را به جای بادهٔ گلرنگ...
"مرغان نظرباز سبکسیر فروغی از دام گه خاک بر افلاک پریدند" فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران...
کسی از خرابه دل، نگرفته باج هرگز تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی به قلمرو محبت در خانهای نرفتی که به پاکیش نرفتی و به سختیش نبستی ...
به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را که تا هستیم بشناسیم از کافر مسلمان را به کوی میفروشان با هزاران عیب خوشنودم که پوشیدهست خاکش عیب هر...
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند زنهار مزن دست به...
خواست تا زلف پریشان تو بیسامانیم جمع شد از هر طرف اسباب سرگردانیم بس که مشتاقم به دیدار تو از نیرنگ عشق نامه میکردم گر از روی وفا میخوانیم حیرتم...
ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست کی خوشتر از این در همه عالم هوسی هست گر مرد رهی با خبر از نالهٔ دل باش زیرا که به...
یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست عشق اگر خیمه زند ملک جهان این همه نیست نکتهای هست در این پرده که عاشق داند ور...
بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست خون عشاق تو در رهگذری نیست که نیست من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس شور آن...
"همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بودآه از این راه که باریک تر از موی تو بود"گر نهادیم قدم بر سر شاهان شایدکه سر همت ما بر سر...
غم روی تو به عالم ندهم عیش نستانم و این غم ندهم فروغی بسطامی غم روی تو به عالم ندهم عیش نستانم و این غم ندهم گر به جان درد...
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را فروغی...
کمال کامرانی در محبت چیست میدانی بتی را پادشاهی دادن و خود را گدا کردن فروغی بسطامی ، دیوان اشعار ، غزلیات شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن...