“شاه جوان مردان علی”
شاه جوانمردان علی گر بر خرابی بگذری سویش به خواری ننگری کایام گنج گوهری در كنج ویران پرورد مشکن دل مرد خدا زیرا که بازوی قضا صد کافر اندازد ز...
شاه جوانمردان علی گر بر خرابی بگذری سویش به خواری ننگری کایام گنج گوهری در كنج ویران پرورد مشکن دل مرد خدا زیرا که بازوی قضا صد کافر اندازد ز...
دوشینه به من این همه دشنام که دادی پاداش دعایی است که بر جان تو کردم "شب هجران" فروغی بسطامی جانی که خلاص از شب هجران تو کردم در روز...
معشوق نداند غم محرومی عاشق آزاد ندارد خبر از حال گرفتار یک قوم ز ابروی تو در گوشهٔ محراب یک طایفه از چشم تو در خانهٔ خمار در چنبر گیسوی...
با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی در بزم کسی نیست که دیوانه نکردی ای خانه شهری نگهت برده به یغما در شهر دلی کو که در او...
زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری من و پیمودن پیمانه و دیوانهگری *** تا شدم بی خبر از خویش، خبرها دارم بیخبر شو که خبرهاست در این بیخبری...
" خوش آن که نگاهش به سراپای تو باشد آیینه صفت محو تماشای تو باشد " " خاک قدمش تاج سر تاجوران است مردی که سرش خاک کف پای تو...
" هم به عشق مجبورم هم به عقل مختارم با وجود مجبوری صاحب اختیارم بین " فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات چین زلف مشکین را بر رخ نگارم...