مولوی:”آدمی را فربهی هست از خیال گر خیالاتش بود صاحبجمال”
"بود شخصی مفلسی بی خان و مان مانده در زندان و بند بی امان" "آدمی را فربهی هست از خیال گر خیالاتش بود صاحبجمال" مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر دوم...
"بود شخصی مفلسی بی خان و مان مانده در زندان و بند بی امان" "آدمی را فربهی هست از خیال گر خیالاتش بود صاحبجمال" مولوی، مثنوی معنوی ، دفتر دوم...
"مردهٔ خود را رها کردست او مردهٔ بیگانه را جوید رفو" "آنک تخم خار کارد در جهان هان و هان او را مجو در گلستان" مولوی ، مثنوی معنوی ،...
"این چنین ذالنون مصری را فتاد کاندرو شور و جنونی نو بزاد" "ساعتی گرگی درآید در بشر ساعتی یوسفرخی همچون قمر" مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر دوم آمدن دوستان...
"بس دعاها کان زیان است و هلاک وز کرم مینشنود یزدان پاک" مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم "دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر" دزدکی از مارگیری مار برد ز...