“ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند”
“تو دورای و دودلی و دل صاف آنها راست
که دل خود بهلند و دل دلبر گیرند”
مولوی ، دیوان شمس ، غزلیات (غزل ۷۸۵)
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز
آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند
چو مه از روزن هر خانه که اندرتابیم
از ضیا شب صفتان جمله ره در گیرند
ناامیدان که فلک ساغر ایشان بشکست
چو ببینند رخ ما طرب از سر گیرند
آنک زین جرعه کشد جمله جهانش نکشد
مگر او را به گلیم از بر ما برگیرند
هر کی او گرم شد این جا نشود غره کس
اگرش سردمزاجان همه در زر گیرند
در فروبند و بده باده که آن وقت رسید
زردرویان تو را که می احمر گیرند
به یکی دست می خالص ایمان نوشند
به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند
آب ماییم به هر جا که بگردد چرخی
عود ماییم به هر سور که مجمر گیرند
پس این پرده ازرق صنمی مه روییست
که ز نور رخش انجم همه زیور گیرند
ز احتراقات و ز تربیع و نحوست برهند
اگر او را سحری گوشه چادر گیرند
تو دورای و دودلی و دل صاف آنها راست
که دل خود بهلند و دل دلبر گیرند
خمش ای عقل عطارد که در این مجلس عشق
حلقه زهره بیانت همه تسخر گیرند
غزل ۷۸۵ دیوان شمس مولوی را علی رستمیان با آهنگسازی استاد پرویز مشکاتیان و همخوانی سپیده رئیسالسادات در آلبوم کنج صبوری با عنوان “تصنیف سوختگان” خوانده است. میتوانید تصنیف سوختگان علی رستمیان را از حرفمحبت بشنوید و یا دریافت کنید.
بدون دیدگاه