فواد کرمانی: “باخبران غمت، بی خبر از عالم اند”
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند سوختگان غمت، با غم دل خرم اند هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت باخبران غمت، بی خبر از عالم اند...
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند سوختگان غمت، با غم دل خرم اند هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت باخبران غمت، بی خبر از عالم اند...
"هرچه در آفاق تماشا کنم چشم دلم محو تماشای تست" ایکه دلم زنده بسیمای تست جان مرا جان ز تولای تست رستگی خاطرم از بستگی در شکن زلف چلیپای...
"توئى آنکه غیر وجود خود به شهود غیب ندیدهئى همه دیدهئى نه چنین بود شه من تو دیدۀ دیدهئى" بمى خم تو سرشته شد گل کأس جان سبوکشان ز رحیق...