“بیک حرف از لب پیر خرابات
مرا صد دفتر اسرار دادند”

بکوی میفروشم بار دادند
رهم سوی در خمار دادند

در میخانه بر رویم گشودند
بدستم ساغری سرشار دادند

بیک ساغر شب دوشم رهائی
ز بار خرقه و دستار دادند

هزاران بار از دوشم نهادند
پس آنگه ره بدان دربار دادند

اشعار میرزا حبیب خراسانیآیت الله میرزا حبیب خراسانی » غزلیات

بکوی میفروشم بار دادند
رهم سوی در خمار دادند

در میخانه بر رویم گشودند
بدستم ساغری سرشار دادند

بیک ساغر شب دوشم رهائی
ز بار خرقه و دستار دادند

هزاران بار از دوشم نهادند
پس آنگه ره بدان دربار دادند

می تسنیم و جوی کوثر ای شیخ
بما آسان بتو دشوار دادند

چنین شد قسمت روز نخستین
تو را سبحه مرا زنار دادند

بیک حرف از لب پیر خرابات
مرا صد دفتر اسرار دادند

تو را از درس زهد و خودپرستی
مرا از بیخودی تکرار دادند

بدلخواه و پسند مشتری بود
متاعی کاندرین بازار دادند

یکی را صورت گفتار نیکو
یکی را معنی کردار دادند

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=25880

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند