قطعه “آهنگ نسیم صبح” که با دو اجراء در مایه بیات اصفهان و مایه دشتی و ابوعطا توسط زنده‌یاد استاد محمدرضا شجریان با تارنوازی مجید درخشانی و آوای نی جمشید عندلیبی در فروردین ماه سال ۱۳۶۷ به صورت خصوصی ضبط گردیده است. قطعات این آهنگ شامل اشعاری از سعدی، خواجه ملا علی ترابی جهرمی و حافظ است. زمان قطعه اول که در بیات اصفهان ضبط گردیده است ۳۲:۲۵ است و قطعه دوم که در مایه دشتی و ابوعطا اجراء شده ۳۷:۳۰ می‌باشد.
اشعار قطعه اول نسیم صبح از سعدی و خواجه ملاعلی ترابی جهرمی است. [خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی(سعدی)] و [یارم به یک لاپیرهن(ملاعلی ترابی جهرمی)] همچنین اشعار قطعه دوم آهنگ نسیم صبح را حافظ سروده است. [آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود]

دانلود آهنگ نسیم صبح ( بیات اصفهان، دشتی و ابوعطا ) استاد شجریان

ویدیو همراه با متن شعر دو اجراء نسیم صبح استاد شجریان

ویدئو در حال بارگزاری می‌باشد . . .

دانلود ویدیو اجراء اول نسیم صبح به همراه متن شعر ( بیات اصفهان ) استاد شجریان : دانلود
دانلود ویدیو اجراء اول نسیم صبح به همراه متن شعر ( دشتی و ابوعطا ) استاد شجریان : دانلود

متن اشعار دو اجراء نسیم صبح استاد شجریان

متن کامل اشعار اجراء اول نسیم صبح (بیات اصفهان)
بخش هایی از شعر که در آهنگ از آن استفاده شده به رنگ متفاوت و بزرگتر مشاهده می‌کنید.

شعر اول : سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (لینک سروده در حرف‌محبت)

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

در چشم بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی

شعر دوم : سعدی » دیوان اشعار » غزلیات (لینک سروده در حرف‌محبت)

تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی

ملامتگوی بی‌حاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی

به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی

چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید
مرا در رویت از حیرت فروبسته‌ست گویایی

تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی

تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی
تو خواب آلوده‌ای بر چشم بیداران نبخشایی

گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی

دعایی گر نمی‌گویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است شیرین است از آن لب هر چه فرمایی

گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی

تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش
مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی

قیامت می‌کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی

شعر سوم : خواجه ملا علی ترابی جهرمی (لینک سروده در حرف‌محبت)

ای آفتاب آهسته نِه پا درحریم یار من
ترسم صدای پای تو از خواب بیدارش کند

یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند

پروانه امشب پر مزن اندر حریم یار من
ترسم صدای پرپرت از خواب بیدارش کند

پیراهنی از برگ گل بهر نگارم دوختم
بس که لطیف است آن بدن ترسم که آزارش کند

متن کامل اشعار اجراء دوم نسیم صبح (دشتی و ابوعطا)

شعر اول : حافظ » غزلیات (لینک سروده در حرف‌محبت)

آن یار کز او خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بود

عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود

شعر دوم : حافظ » غزلیات (لینک سروده در حرف محبت)

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد
عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=32528

4 Comments

  1. زهرا

    خسته نباشید عالی بود ویدیوهایی که گذاشتین مخصوصا رو تلویزیون که میدیدم و گوش میدادم، اینکه زیرنویسش چسبیده بود لذت شنیدن و خوندن شعر رو چند برابر کرد برام، و نکته نهایی خدا رحمت کنه استاد شجریانو

      1. با سلام و تحیات
        سپاس از توجه‌تان
        با مودت و مهر سید محسن نبوی

  1. محمد برگر

    عالی بود استاد شجریان خدا رحمتت کنه نور موسیقی ایران بودی که خاموش شدی حیف واقعا

      1. با سلام و تحیت محمد عزیز
        سپاس با شما هم‌نظرم.
        با مودت و مهر سید محسن نبوی

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند