“زندگانی هنر یافتن روزنه در تاریکى‌ست”

اشعار مجتبی کاشانی (سالک) شاعرشعر از : مرحوم مجتبى کاشانی (سالک)

شعر پایان راه (مجتبی کاشانی)

تو بهاری آری

شعر سبزم را خواند
و کتابم را بست و نشست

من دلش را از لای نگاهش دیدم
که به من مى‌خندد
و به خود مى گوید:
مثل اینکه شاعر
اهل آبادى نیست
دل بیهوده خوش باور شادى دارد
که نمى‌خواهد غم را اقرار کند

من به او گفتم:
خیر
اهل اینجایم من
اهل همسایگى درد شما
بین مردم مى‌افتم
بر مى‌خیزم
همه غم‌ها را می‌بینم
مى‌فهمم باور دارم

حتى
من غمى بیشتر از مردم دیگر دارم
غم بى‌آبى
بى‌نانى
بى‌بارانى
غم بیمارى
بیکارى
سرگردانى
و غم نادانى

غم نان خوردن از راه تقسیم شادی‌ها
غم نان خوردن با نرخ زمان
غم نان خوردن از راه سوداگرى مرگ
در کوه و کویر

غم گل دادن خشخاش در مزرعه همسایه
غم احساس زمان در زندان
غم بیمارستان
غم پیدا شدن دارو
در خلوت ناصر خسرو
غم پنهان شدن ناپاکى در پشت نقاب
رنج و اندوه دیالیزی‌ها

غم یک نابینا
یک ناشنوا
یک معلول
غم یک آواره در خاک غریب

غم و اندوه زمین لرزه
در گوشه‌اى از خاک وطن
غم یک کودک در لحظه اعلام طلاق
و غم قاضى در دادن حکم

غم سرگردانى در راهرو دادسرا
غم برهم زدن قانون با قدرى پول

غم آلودگى “ما
و “هوا

غم برخورد پزشک
و پلیس
غم رفتار رئیس
رنج پیکار معلم در جبهه جهل
غم پیکار معلم با دست تهى
و غم پر شدن حافظه در مدرسه‌ها

و غم مردن انگیزه در عرصه کار
غم پر پر شدن اندیشه، در دانشگاه

درد کنکورى‌ها
رنج دلواپسى از آینده
ماتم جمعیت

– غم روئیدن مردم بیش از گندم –
غم یک باغ ز پژمردن در سایه برج

غم پیغام پرنده از پشت قفس
غم دلتنگى ماهى در تنگ بلور

غم پاییزى یک باغچه بعد از گل سرخ
غم کم رنگى عشق …

آرى …
همه این‌ها را مى‌فهمم
باور دارم

اما …
“تو بهاری آری خویش را باور کن”

غم خود را در خویش نگه مى‌دارم
و نمى‌پاشم درد دل خود را بر باد

چون که مى‌پندارم
حق نداریم هوا را آلوده کنیم
زندگانى هنر هم‌نفسى با غم‌هاست
زندگانى هنر هم‌نفسى با رنج است

زندگانى هنر سوختن اکنون تا روشنى آینده‌ست
زندگانی هنر ساختن پنجره بر بیداری‌ست

زندگانى هنر یافتن روزنه در تاریکى‌ست
زندگانى گاهى آرى به همین باریکى‌ست
در همین نزدیکى‌ست

زندگانى هنر یافتن پارچه زیبایى‌ست
زندگانى دوختن شادى‌هاست
و به تن کردن پیراهن گلدار امید
و برون آمدن از خانه
از کوچه بن بست زمستانى
در صبح بهار

روح سبزى را باید در خویش دمید
شعر سبزى را از نو باید سرود
و سرود سبزی را همواره باید زمزمه کرد.

شعر نو پایان راه - مجتبی کاشانی - زندگانى هنر یافتن روزنه در تاریکى‌ست

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=39959

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند