بر تن خورشید می‌پیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب

تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می‌ماند در این تنگ غروب

اشعار فریدون مشیریزنده یاد فریدون مشیری » دفتر شعر گناه دریا

“ای امید ناامیدی های من”

بر تن خورشید می‌پیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب

تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می‌ماند در این تنگ غروب

از کبود آسمان‌ها روشنى
مى گریزد جانب آفاق دور

در افق، بر لاله سرخ شفق
می‌چکد از ابرها باران نور

می‌گشاید دود شب آغوش خویش
زندگى را تنگ مى گیرد به بر

باد وحشى می‌دود در کوچه‌ها
تیرگى سر مى کشد از بام و در

شهر مى خوابد به لالاى سکوت
اختران نجواکنان بر بام شب

نرم نرمک باده مهتاب را
ماه می‌ریزد درون جام شب

نیمه شب ابرى به پهناى سپهر،
مى رسد از راه و مى تازد به ماه

جغد مى خندد به روى کاج پیر
شاعرى مى ماند و شامى سیاه

در دل تاریک این شب‌های سرد
ای امید ناامیدی های من

برق چشمان تو همچون آفتاب،
می‌درخشد بر رخ فردای من.

بر تن خورشید می‌پیچد به ناز - ای امید ناامیدی های من فریدون مشیری

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=37644

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند