شعر آه باران فریدون مشیری

شعر آه باران فریدون مشیری

آه ، باران

ریشه در اعماق اقیانوس دارد ، شاید ،
این گیسو پریشان کرده
بید وحشی
باران .
یا ، نه ، دریایی است گویی ، واژگونه ، بر فراز شهر ،
شهر سوگواران .

هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ، با تشویش :
رنگ این شب های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران ؟

چشم ها و چشمه ها خشک اند .
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ ،
همچنان که نام ها در ننگ !

هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد .
آه ، باران ،
ای امید جان بیداران !
بر پلیدی ها ، که ما عمری است در گرداب آن غرقیم
آیا‌، چیره خواهی شد ؟

زنده یاد استاد فریدون مشیری

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=1496

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند