“به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز”

کیوان شاهبداغى

“آینه دنیا”

 نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ، خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز

تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید

و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد

گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است

ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن

تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده 

شعر نوشته آینه دنیا مخصوص وضعیت و استوری

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=10627

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند