ایوان خانه‌ام‌ به وسعت قبری است‌
از آفتاب و خاک

من که از رفتار تند گلوله ها نفرت دارم

اشعار طاهره صفارزادهاشعاری از طاهره صفارزاده »

ایوان خانه‌ام‌ به وسعت قبری است‌
از آفتاب و خاک

نشسته‌ام به وسعت قبر
و منتظرم‌
که دست رهگذری‌
ادامه‌ی دستانم باشد
و قفل خانه را بگشاید

صدای خسته‌ی کفشی می‌آید
صدای تیزی زنگ‌
از قعر پلکان‌
مهمانی آمده‌ست بگوید

امروز هم هوا دوباره گرفته ست‌
امروز هم هوا دوباره خراب است‌

در این سکون سکوت آلود
پیکار پلکان را
یاران بر خود
با رنج این خبر سال‌های سال
هموار می‌کنند
امروز هم هوا دوباره گرفته‌ست‌
امروز هم هوا دوباره خراب است‌
پاییز ۵۲

من که از رفتار تند گلوله‌ها نفرت دارم‌ - طاهره صفارزاده

در شهر قدم می‌زنم در شهر
قدم زدنی بی‌مقصد در پیش‌
قدم زدنی بی‌بازگشت در خیال‌
قبل از ساعت ۴ بعدازظهر
بعد از ساعت ۸ صبح‌
وقت مال من است‌
من وقت دارم برای دست‌های تنبل قلوه سنگ جمع کنم‌
و ماه را که سال‌ها در صفحه‌ی دوّم کتاب جغرافی‌ام خفته است‌
به بیداری بازآورم‌
بیچاره معلّم ما گمان می‌کرد
اقیانوس‌ها و کوه‌هایند که میان مردم و سرزمین‌ها تفرقه‌
می‌اندازند
در راهروهای دراز همکارانم در جا زنان به هم می‌رسند
با آنها پنجره‌های بسته و هوای ۲۰ تا ۲۵ درجه را شریک بوده‌ام‌
همکارانم در جا زنان به هم می‌رسند و داوری می‌کنند
«او از این پس چطور زندگی خواهد کرد
بدون مرخصی سالانه‌
بدون قهوه‌ی ساعت ده صبح‌
بدون رئیس‌»
دارم به فصل‌ها برمی‌گردم‌
هنوز همان چهارتا هستند
علف‌ها هنوز از سبزینه‌شان می‌خورند
باد پر از گذر نیزه است‌
دیروز به سردردم قول داده بودم یکی دو تا آسپرین بخرم‌
هنوز وقت دارم‌
فردا بعدازظهر هم مال من است‌
سرشار از مکث‌های وقارآمیز شده‌ام‌
من که از رفتار تند گلوله ها نفرت دارم

ایوان خانه‌ام‌ به وسعت قبری است‌ از آفتاب و خاک‌

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=3427

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند