اشعار مجتبی کاشانی (سالک) شاعرمجتبی کاشانی ، گزیده اشعار

خویش را باور کن

خویش را باور کن 
نازنین
داس بی دسته ما
سالها خوشه نارسته بذری را برمی چیند
که به دست پدران ما بر خاک نریخت
کودکان فردا
خرمن کشته امروز تو را می جویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ
در نگاه فردا
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
باز هم منتظری؟
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی گوید برخیز
که صبح است،
بهار آمده است
تو بهاری
آری
خویش را باور کن

« إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ »

خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! 

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=243

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند