“چوب چوپان و سگ گله که شد همدستان
گرگ را نیز بود پاس حریم بز و میش”
سید محمدحسین بهجت تبریزی (استاد شهریار) ، غزلیات
شعر درویش و تفتیش
در ترازوی فلک نیست خلاف کم و بیش
نتوان یافت در این دایره موئی پس و پیش
دل خودبین بجز اندیشۀ نزدیکش نیست
تا خدابین نشوی دل نشود دور اندیش
میتوان باغ جنانی شد و چون گل همه نوش
حیف باشد که تو چون خار مغیلان همه نیش
ای مفتش دگرم از در و دیوار میا
پیش درویش ریا نیست چه جای تفتیش
از خدا بیخبران ناکس و نادرویشاند
ای خبردار خدا پس تو چرا نادرویش
آبروریزی اسلام به نام اسلام
ای بسا خرقه که آتش زده در خرمن خویش
چوب چوپان و سگ گله که شد همدستان
گرگ را نیز بود پاس حریم بز و میش
یارب این طره از این بیشتر آشفته مخواه
الفتی بخش به جمعیت دلهای پریش
این جهانت دم حشر است و به یک چشم زدهست
برزخ است آنکه ره دور و درازت در پیش
هول و تشویش گرت اجرت جاویدان داشت
می توان ساخت دمی چند به هول و تشویش
جنگ شیطان نتوان جز به سلاح تقوا
شهریارا نه حریفی توبه این کافر کیش
بدون دیدگاه