“خانگی گشته ام ای خیل خیابانی من
تا نصییب که شود عرصه طوفانی من”

“به کجا می رود این جاده نامرئی و دور
به همان سو که نوشته ست به پیشانی من”

اشعار محمد علی بهمنیمحمد على بهمنی ، گزیده اشعار

خانگی گشته ام ای خیل خیابانی من
تا نصییب که شود عرصه طوفانی من

پی آن حادثه نادره ای می گردم
که مجالی نگذارد به پشیمانی من

پی اعمالی از این سبک ، پی زلزله ای
که ستونی بزند باز به ویرانی من

به کجا می رود این جاده نامرئی و دور
به همان سو که نوشته ست به پیشانی من

به همان قله دشوار که فتحش نکند
هیچ کس هیچ زمان نیز به آسانی من

به همان شهر که از برگ درختانش هم
شب حذر می کند از بیم سحر خوانی من

به همان کوچه ، همان خانه که اشیاءش نیز
شوق دارند به هنگامه مهمانی من

زیر آن سقف مشعشع چه تبی خواهد کرد
تن غمدیده شب های زمستانی من

آه ای خیل خیابانی ، ای خوبتران
یادتان هست اگر غربت طولانی من

نگذارید از این خواب صداتان بزند
بازهم وحشت پیچیده به عریانی من

به کجا می رود این جاده نامرئی و دور

خانگی گشته ام ای خیل خیابانی من تا نصییب که شود عرصه طوفانی من

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=5614

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند