IMG_4770.JPG
“چون سنا برق حقیقت به سنا باد رسید
از تجلاى شکوهش دل آن کوه رسا
عرش بر خود لرزید
نعره زد در رعد آسا”
“آیت الله محمد حسین غروى اصفهانى”
در سوگ امام ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام

خبر از طوس مگر آمده با پیک صبا
که چه گل کرده بتن پیرهن صبر قبا
از غریب الغرباء
از غمش آل عبا

طور سیناى تجلى شده یکسان با خاک
گوئى از سوز غم و حسرت آن مهر لقا
سینه سینا چاک
خر موسى صعقا

یوسف مصر حقیقت چه شد از یثرب دور
پیر کنعان طریقت بسرودى ز قفا
شد بپا شور نشور
نغمه وا اسفا

تا که آن قبله آفاق روان شد ز حرم
سیل خوناب غمش موج زد از ام قرى
خونفشان شد زمزم
تا ثریا ز ثرى

چون سنا برق حقیقت به سنا باد رسید
از تجلاى شکوهش دل آن کوه رسا
عرش بر خود لرزید
نعره زد در رعد آسا

مرو از مقدم او شد ز صفا باغ ارم
ز فروغ رخ او مطلع انوار هدى
شد پناگاه امم
ملجاء شاه و گدا

طوس شد تا ز شرف مرکز ازل
سزد ار بوسه زند بر ره او عرش علا
یا که ناموس ازل
جل شاءنا و علا

آه از آن عهد ولایت که بنامش بستند
نشنیدم که بآن عهد کسى کرده وفا
دل او را خستند
مگر از زهر جفا

تخت شاهى بعوض تخته تابوتش بود
ز انجنایت که ز ماموران شده باشاه رضا
زهر غم قوتش بود
سوخت دیوان قضا

آن ستم پیشه که با خسرو اقلیم الست
نه ز حق بیم و نه اندیشه اى از روز جزا
عهد را بست و شکست
نه هراسى زسزا

پنجه زد بر رخ عنقاء قدم زاغ سیاه
ریخت زین واقعه بال و پر سلطان هما
عالمى گشت تباه
شاهد غیب نما

گر غریبانه در آن منزل غربت جان داد
لیک از جلوه دلدار شدش کام روا
در ره جانان داد
و بسى درد دوا

نوح طوفان بلا رخت از این مرحله بست
غرقه لجه غم شد دل خلق دو سرا
فلک ایجاد شکست
یک بیک نوحه سرا

تا که از زهر ستم سوخت ز سر تا بقدم
رفت زین حادثه هائله بر باد فنا
شمع ایوان قدم
رونق بزم ((دنا))

میوه باغ نبوت چه ز انگور کشید
ریخت برگ و بر آنشاخ گل روح افزا
زهر جانسوز چشید
نخله شکر زا

با دل و با جگرش دانه انگور چه کرد
خرمنى سوخت ز یک خوشه بیقدر و بها
زهر مستور چه کرد
و چها کرد چها

نه عجب گر ز غمش فلک خون گرید
یا پر از خون شود این سینه سوزان فضا
رود جیحون گرید
از غم شاه رضا

IMG_4768.JPG

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=8129

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند