“ز خون محراب و مسجد لاله گونست”
"ز خون محراب و مسجد لاله گونست امیرالمؤمنین غرقاب خونست" آیت الله محمد حسین غروى اصفهانى معروف به (كمپانى) » شعر آیت الله غروی اصفهانی در سوگ اميرالمؤمنين علی عليه...
"ز خون محراب و مسجد لاله گونست امیرالمؤمنین غرقاب خونست" آیت الله محمد حسین غروى اصفهانى معروف به (كمپانى) » شعر آیت الله غروی اصفهانی در سوگ اميرالمؤمنين علی عليه...
"بیش از این نشاید تن زیر بار هجران داد" آيت الله غروى اصفهانى » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی (بخش ۱) شعر به مناسبت ولادت امام زمان (عج) فيض...
"بوی گل و سنبل است یا که هوای بهار؟ زمزمه بلبل است یا که نوای هزار؟" آيت الله غروى اصفهانى شعر به مناسبت ولادت مولايمان اميرالمومنين علی عليه السلام بوی...
کدامین دیده را یارا که بیند آن دلارا جمال یار را دیدن به چشم یار می باید آیت الله غروی اصفهانی (مفتقر) » دیوان کمپانی » غزلیات (غزل ۷۸) تجلی...
" بشنو از بازو و پهلو که چه دید آن بانو ؟ من نگویم چه شد اینک در و اینک دیوار دل سنگ آب شد از صدمۀ پهلو که فتاد...
"ز خم وحدت بنوش جامى ز جام عشرت بگير كامى" "بمدح آن دلبر يگانه به نغمه اى كوش عاشقانه" نواى بلبل ز عشوه كل فغان قمرى ز شور سنبل گرفته...
"سينه سينا شود عرصه گيتى روشن و بينا شود ديده ارمد" باز کمندى فکند جعد مجعد آهوی طبع مرا کرد مقید سلسله موى آن زلف مسلسل سخت مرا بسته چون...
"غلام حکمت و راءیش دو صد ارسطالیس مریض دار شفایش هزار بطلمیوس" "بآفتاب حقيقت شعاع سان پیوست که از سموم بلا سوخت جان شمس شموس" امير علوى و سفلى ز...
خبر از طوس مگر آمده با پیک صبا كه چه گل كرده بتن پیرهن صبر قبا از غریب الغرباء از غمش آل عبا نه عجب گر ز غمش فلک خون...
دل فسرده من همچو طالع منحوس چنان نخفته که خیزد ز جا ببانگ خروس چه از مدینه خور آساسوی خراسان رفت فتاد مشرق و مغرب به ناله و افسوس آيت...
هر كه آشفته دل و سوخته جان همچو منست نكند ميل چمن ور همه عالم چمن است نه هر آشفته بود شیفته روی نگار نه پريشانيش از زلف شكن در...
" علوم مصطفوى را لسان تو تبيان معارف علوى را بيان تو كشاف " " لب شكر شكنت روحبخش گاه سخن حسام سرفكنت دل شكاف گاه مصاف محيط بحرمكارم ز...
بار غم فرود آمد در زمين ماريه باز هر چه غصه بود آمد دلخراش و سينه گداز يا كه كاروان حجاز در حريم محرم راز آیت الله غروی اصفهانی »...
"هر که را عشق بود ساقی و عقلست ندیم دولتی یافته بی کلفت جمع زر و سیم" آیت الله غروی اصفهانی ، دیوان کمپانی ، غزلیات هر که را عشق...
هر که گدائی ز آستان تو آموخت دولتی اندوختی که شاه ندارد آیت الله غروی اصفهانی (مفتقر) » دیوان کمپانی » غزلیات (غزل ۷۷) سینۀ تنگم مجال آه ندارد جان...