ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب
ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب نظامی » خمسه » مخزنالاسرار ( بخش هشتم ) نعت سوم ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین...
ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب نظامی » خمسه » مخزنالاسرار ( بخش هشتم ) نعت سوم ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین...
"ای نام تو بهترین سرآغاز بینام تو نامه کی کنم باز" "در عالم عالم آفریدن به زین نتوان رقم کشیدن" نظامی» خمسه» لیلی و مجنون» ای نام تو بهترین سرآغاز...
چو دهقان دانه در گل پاک ریزد ز گل گر دانه خیزد پاک خیزد نظامی ، خمسه ، خسرو و شیرین (بخش ۳۶) اندرز و سوگند دادن مهین بانو شیرین...
عمر بر آن فرش ازل بافته آنچه شده باز بدل یافته جز به چنان شب طربم خوش نبود تا شبخوش کرد شبم خوش نبود نظامی ، خمسه ، مخزن الاسرار...
چون سپر انداختن آفتاب گشت زمین را سپر افکن بر آب از تو نیاید بتوی هیچکار یار طلب کن که برآید ز یار نظامی » خمسه » مخزن الاسرار (بخش...
"ای به زمین برچو فلک نازنین ناز کِشَت هم فلک و هم زمین" "دست جز این پرده به جائی مزن خارج از این پرده نوائی مزن" "هر که در این...
"منکه سراینده این نوگلم باغ ترا نغمهسرا بلبلم" "عاریت کس نپذیرفتهام آنچه دلم گفت بگو گفتهام" "تا شب و روزست شبت روز باد گوهر شاهیت شب افروز باد" نظامی ،...
"جنبش اول که قلم برگرفت حرف نخستین ز سخن درگرفت" "خط هر اندیشه که پیوستهاند بر پر مرغان سخن بستهاند" نظامی ، خمسه ، مخزن الاسرار (بخش ۱۳) "گفتار در...
"یکی شب از شب نوروز خوشتر چه شب کز روز عید اندوهکشتر" "چه خوش باغیست باغ زندگانی گر ایمن بودی از باد خزانی" نظامی » خمسه » خسرو و شیرین...
"پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد و دامن سنجر گرفت" "رطل زنان دخل ولایت برند پیرهزنان را به جنایت برند" "آنکه درین ظلم نظر داشتست ستر من و عدل تو...
“سخنبسیارداریاندکیکن یکیراصدمکنصدرایکیکن” سخنبسیارداریاندکیکن یکیراصدمکنصدرایکیکن چوآبازاعتدالافزوننهدگام زسیرابیبهغرقآردسرانجام * چوخوندرتنعادتبیشگردد سزایگوشمالنیشگردد سخنکمگویتابرکارگیرند کهدربسیاربدبسیارگیرند * ترابسیارگفتنگرسلیماست مگوبسیاردشنامیعظیماست سخنجانستوجاندارویجانست مگرچونجانعزیزازبهرآنست * تومردمبینکهچونبیرایوهوشند کهجانیرابهنانیمیفروشند سخنگوهرشدوگویندهغواص بهسختیدرکفآیدگوهرخاص * نظامی،خمسه،خسرووشیرین مراچونهاتفدلدیددمساز برآوردازرواقهمتآواز کهبشتاباینظامیزوددیرست فلکبدعهدوعالمزودسیرست بهارینوبرآرازچشمهنوش سخنرادستبافیتازهدرپوش دراینمنزلبهمتسازبردار...
"کاین چشم اگرنه چشم یار است زان چشم سیاه یادگار است" * "بیجان چه کنی رمیدهای را جانیست هر آفریدهای را" * آن کس که نه آدمیست گرگست آهو کشی...
"نه هرک ایزدپرست ایزد پرستد چو خود را قبله سازد خود پرستد" چو ابراهیم بابت عشق میباز ولی بتخانه را از بت بپرداز نظر بر بت نهی صورت پرستی...
"با نفس هر که درآمیختم مصلحت آن بود که بگریختم" یک نفس ای خواجه دامن کشان آستنی بر همه عالم فشان رنج مشو راحت رنجور باش ساعتی از محتشمی...
"آن کس که ز شهر آشنائیست داند که متاع ما کجائیست" "اجری خور دسترنج خویشم گر محتشمم ز گنج خویشم" نظامی » خمسه » لیلی و مجنون "در شکایت حسودان...