“عمر خوش در قرب جان پروردنست
عمر زاغ از بهر سرگین خوردنست

کلیه اشعار مولویمولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر پنجم

صفت کشتن خلیل(ع) زاغ را که آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید

این سخن را نیست پایان و فراغ
ای خلیل حق چرا کشتی تو زاغ

بهر فرمان حکمت فرمان چه بود
اندکی ز اسرار آن باید نمود

کاغ کاغ و نعرهٔ زاغ سیاه
دایما باشد به دنیا عمرخواه

هم‌چو ابلیس از خدای پاک فرد
تا قیامت عمر تن درخواست کرد

گفت انظرنی الی یوم الجزا
کاشکی گفتی که تبنا ربنا

عمر بی توبه همه جان کندنست
مرگ حاضر غایب از حق بودنست

عمر و مرگ این هر دو با حق خوش بود
بی‌خدا آب حیات آتش بود

آن هم از تاثیر لعنت بود کو
در چنان حضرت همی‌شد عمرجو

از خدا غیر خدا را خواستن
ظن افزونیست و کلی کاستن

خاصه عمری غرق در بیگانگی
در حضور شیر روبه‌شانگی

عمر بیشم ده که تا پس‌تر روم
مهلم افزون کن که تا کمتر شوم

تا که لعنت را نشانه او بود
بد کسی باشد که لعنت‌جو بود

عمر خوش در قرب جان پروردنست
عمر زاغ از بهر سرگین خوردنست

عمر بیشم ده که تا گه می خورم
دائم اینم ده که بس بد گوهرم

گرنه گه خوارست آن گنده‌دهان
گویدی کز خوی زاغم وا رهان

عمر زاغ از بهر سرگین خوردنست-مولوی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=40421

2 Comments

  1. ایمان سالاری

    درود
    در بیت :
    عمر بیشم ده که تا گه می‌خورم، دایم اینم ده که بس بدگوهرم

    نیم فاصله به اشتباه قرار گرفته. اصل شعر اشتباه خونده میشه
    اینطور درسته :
    عمر بیشم ده که تا گَه می خورم، دائم اینم ده که بس بدگوهرم
    در غیر اینصورت باشه گَه کلمه ی زشت دیگری خونده میشه

      1. با سلام و تحیت
        سپاس از تذکرتان، اصلاح شد.
        با مودت و مهر سید محسن نبوی

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند