شبی رسید که در آرزوی صبح امید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید
ندانم آن که دل و دین ما به سودا داد
بهای آن چه گرفت و به جای آن چه خرید
امیر هوشنگ ابتهاج (هـ الف سایه) ، گزیده اشعار
شبی رسید که در آرزوی صبح امید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید
در آسمان سحر ایستاده بود گمان
سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید
هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح
ببین کزین شب ظلمت جهان چه خواهد دید
دریغ جان فرورفتگان این دریا
که رفت در سر سودای صید مروارید
نبود در صدفی آن گوهر که می جستیم
صفای اشک تو باد ای خراب گنج امید
ندانم آن که دل و دین ما به سودا داد
بهای آن چه گرفت و به جای آن چه خرید
سیاه دستی آن ساقی منافق بین
که زهر ریخت به جام کسان به جای نبید
سزاست گر برود رود خون ز سینه ی دوست
که برق دشنه ی دشمن ندید و دست پلید
چه نقش باختی ای روزگار رنگ آمیز
که این سپید سیه گشت و آن سیاه سپید
کجاست آن که دگر ره صلای عشق زند
که جان ماست گروگان آن نوا و نوید
بیا که طبع جهان ناگزیر این عشق است
به جادویی نتوان کشت آتش جاوید
روان سیاه که آیینه دار خورشید است
ببین که از شب عمرش سپیده ای ندمید
قطعه شعر فوق از زندهیاد هوشنگ ابتهاج را زندهیاد استاد محمدرضا شجریان فخر موسیقی ایران در کنسرت شهر بوستون در سال ۲۰۱۲ با همراهی گروه شهناز اجراء کرده است که به سیاه و سپید شناخته میشود. میتوانید ویدیوی اجرای استاد شجریان در کنسرت بوستون آمریکا را از حرفمحبت ببینید و بشنوید و یا با پیوند مستقیم دریافت کنید.
بدون دیدگاه