آلبوم غوغای عشقبازان یکی از آثارر مشترک استاد محمدرضا شجریان و همایون شجریان است که در سال ۱۳۸۵ در دستگاه شور و افشاری اجرا شده و نهایتا در مرداد ۱۳۸۶ منتشر شد.
آهنگ‌های آلبوم غوغای عشقبازان توسط گروه آوا، به سرپرستی و آهنگسازی سعید فرج‌پوری اجرا شد. آلبوم غوغای عشقبازان به صورت زنده نیز در سال ۱۳۸۶ در بخشی از یک کنسرت برگزار شده و اثر تصویری در مجموعهٔ کنسرت محمدرضا شجریان و گروه آوا منتشر شده‌است.

دانلود آلبوم غوغای عشقبازان استاد شجریان

آلبوم غوغای عشقبازان

فهرست گفتاورد

هنرمندان آلبوم غوغای عشقبازان

  • محمدرضا شجریان: آواز
  • همایون شجریان: آواز و تنبک
  • محمد فیروزی: عود(بربط)
  • سعید فرج‌پوری: کمانچه
  • مجید درخشانی: تار
  • حسین رضایی‌نیا: دف و دایره

فهرست آلبوم غوغای عشقبازان

  • قطعهٔ دیدار
  • قطعهٔ پنج ضربی، غزل: سعدی
  • آواز دیلمان، غزل: سعدی
  • تصنیف شور {در فراق} غزل: سعدی
  • ساز آواز افشاری، غزل: سعدی
  • چهارمضراب افشار رقص پروانه،
  • ادامهٔ ساز و آواز
  • تصنیف افشاری ساقیا،غزل: مولانا
  • ساز و آواز قرائی، غزل: سعدی
  • تصنیف افشاری بادهٔ عشق ، غزل: سعدی

متن شعر آهنگ آواز بر قطعه دیدار استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست”

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۶۰۷)

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی

مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی

مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی

متن شعر آهنگ قطعه پنج ضربی استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی”

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۶۲۲)

چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز می‌کنی

ای که نیازموده‌ای صورت حال بی‌دلان
عشق حقیقت است اگر حمل مجاز می‌کنی

ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتکین عیب ایاز می‌کنی

پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبلهٔ اهل دل منم سهو نماز می‌کنی

دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز می‌کنی

گفتم اگر لبت گزم می خورم و شکر مزم
گفت خوری اگر پزم قصه دراز می‌کنی

سعدی خویش خوانیم پس به جفا برانیم
سفره اگر نمی‌نهی در به چه باز می‌کنی

متن شعر آهنگ آواز دیلمان استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی”

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۶۱۳)

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی

شیراز در نبسته‌ست از کاروان ولیکن
ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی

اشتر که اختیارش در دست خود نباشد
می‌بایدش کشیدن باری به ناتوانی

خون هزار وامق خوردی به دلفریبی
دست از هزار عذرا بردی به دلستانی

صورت نگار چینی بی خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی

ای بر در سرایت غوغای عشقبازان
همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی

تو فارغی و عشقت بازیچه می‌نماید
تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی

می‌گفتمت که جانی دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی

سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی
صبحی چو در کناری شمعی چو در میانی

اول چنین نبودی باری حقیقتی شد
دی حظ نفس بودی امروز قوت جانی

شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی

روی امید سعدی بر خاک آستان است
بعد از تو کس ندارد یا غایه الامانی

متن شعر تصنیف در فراق استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی”

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۵۹۳)

بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی‌دهی مَجالی

نه رَهِ گُریز دارم نه طریق آشنایی
چه غمْ اوفتاده‌ای را که تواند احتیالی

همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی

چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی

به تو حاصلی ندارد غَمِ روزگار گفتن
که شبی نَخُفته باشی به درازنای سالی

غَمِ حال دردمندان نه عجب گَرَت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

سخنی بگوی با من که چُنان اسیرِ عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی

چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی

که نه امشب آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچه‌ای و بربط برهد به گوشمالی

دگر آفتاب رویت مَنِمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بِشِکست چون هلالی

خَطِ مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلمِ غبار می‌رفت و فرو چکید خالی

تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چُنین جمالی

متن شعر آهنگ ساز و آواز افشاری استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی”

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۶۲۸)

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی

صد نعره همی‌آیدم از هر بن مویی
خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی

بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی

سرگشته چو چوگانم و در پای سمندت
می‌افتم و می‌گردم چون گوی به پهلوی

خود کشتهٔ ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنیم باز بفرمای به ابروی

آنان که به گیسو دل عشاق ربودند
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی

تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد
سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی

بیرون نشود عشق توام تا ابد از دل
کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی

عشق از دل سعدی به ملامت بتوان برد
گر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی

متن شعر تصنیف ساقیا استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا”

کلیه اشعار مولویمولوی ، دیوان شمس ، غزلیات (غزل ۹)

من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را، برریز بر جان ساقیا

بر دست من نِه جام جان، ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا

نانی بده نان خواره را، آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را، کنجی بخسبان ساقیا

ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان
برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا

اول بگیر آن جامِ مِه، بر کفهٔ آن پیر نِه
چون مست گردد پیر ده، رو سوی مستان ساقیا

رو سخت کن ای مرتجا، مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری، یک قدح بر شرم افشان ساقیا

برخیز ای ساقی بیا، ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود، پیش آی خندان ساقیا

متن شعر آهنگ ساز و آواز قرائی استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۳۶۴)

من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم

تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم

بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم

مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم

مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم

سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای می‌بندد وفای عهد اصحابم

نگفتی بی‌وفا یارا که دلداری کنی ما را
الا ار دست می‌گیری بیا کز سر گذشت آبم

زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم

حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمی‌دانم مکن محروم از این بابم

متن شعر تصنیف باده عشق استاد شجریان از آلبوم غوغای عشقبازان
“شکست عهد مودت نگار دلبندم”

اشعار سعدی شیرازیسعدی ، دیوان اشعار ، غزلیات (غزل ۳۷۷)

شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم

تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم

اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم

بیار ساقی سرمست جام باده عشق
بده به رغم مناصح که می‌دهد پندم

من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بی‌حساب فرزندم

به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم

بیا بیا صنما کز سر پریشانی
نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم

به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز
کجا روم که به زندان عشق دربندم

آلبوم غوغای عشقبازان استاد شجریان آلبوم غوغای عشقبازان استاد شجریان آلبوم غوغای عشقبازان استاد شجریان 

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=46062

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند