“اندیشه رها می رفت”
سهراب سپهرى ، دفتر شعر شرق اندوه
“شیطان هم”
از خانه بدر
از کوچه برون
تنهایی ما
سوی خدا می رفت
در جاده درختان سبز
گلها وا
شیطان نگران:
اندیشه رها می رفت
خار آمد و بیابان و سراب
کوه آمد و خواب
آواز پری:
مرغی به هوا می رفت؟
نی همزاد گیاهی بود
از پیش گیا می رفت
شب میشد و روز
جایی شیطان نگران:
تنهایی ما میرفت
بدون دیدگاه