مرحوم آیت الله مقدادی علیه السلام عکس با کیفیت

سومین مجلس :

بسم الله الرحمن الرحیم

“و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما”.

احتمال دیگر در این آیه مبارکه آن است که مراد از سلام ، همین سلام معروف باشد.
وقتى جاهل در مقام مجادله با عالم بر آید عالم باید در جواب بگوید: سلام علیکم.
و شاید این یک حکم تقییدى صرف باشد.
مثل آنکه در اخبار وارد شده است که اگر چشم انسان به جنازه یا شخص مجذوم یا اهل ذمه افتاد، خوب است فلان دعا را بخواند،
و همچنین است وقتى که انسان مبتلا به شخصى جاهل شد و مورد بدگوئى قرار گرفت در پاسخ او بگوید:سلام علیکم .
شاهد این مطلب در آثار اهل بیت و قرآن بسیار است.
وقتى ابراهیم پسر مهدى عباسى خوابى دید و آن را براى ماءمون چنین نقل کرد:
در عالم رؤ یا دیدم که در راهى با على علیه السلام مى رفتیم . وقتى به پلى رسیدیم خواستم بر او سبقت گیرم ، روى به او کردم . گفتم : تو خواستى به شرافت همسرت خلافت را تصاحب کنى! ، اما او به من جوابى نداد ماءمون پرسید پس ‍ چه گفت ؟ ابراهیم گفت : او فقط به من سلام کرد.
ماءمون گفت : چون على علیه السلام تو را جاهل دانسته ، جوابت نیز همین بوده است .
شاهد دیگر، داستان حضرت خلیل الرحمن در قرآن مجید است .
انبیاء به مضمون حدیث “لکل انسان شیطان و شیطانى اسلم بیدى”یعنى : “هر انسانى را شیطانى است ، و شیطان من به دست من تسلیم گردیده است”. بعد از آنکه به ریاضات و مجاهدات از خود فارغ شدند ، به مضمون آیه “و انذر عشیرتک الاقربین”
یعنى : “خویشان نزدیکتر خود را بیم ده و هدایت فرما”؛ باید در صدد اصلاح اهل بیت خود و سپس هدایت قبیله و عشیره خود برآیند.
از این رو، حضرت ابراهیم نیز ابتدا درصدد هدایت پدر عرفى خود که بر حسب اختلاف روایات ، عمویش یا پدر و مادرش بود، برآمد و با کمال تأنّى و وقار فرمود:
“…یاابت لم تعبد ما لا یسمع و لایبصر و لایغنى عنک شیئا یا ابت این قد جاء نى من العلم ما لم یاءتک فاتبعنى اهدک صراطا سویا.”
یعنى : “اى پدر! چرا به پرستش چیزى مى پردازى که نه مى بیند و نه مى شنود و ترا از چیزى بى نیاز نمى سازد اى پدر! علم و معرفتى براى من حاصل شده است که تو را به آن دسترس نبوده است . پس ‍ مرا پیروى کن تا تو را به راه مستقیم هدایت کنم”.
البته مراد من از این پیروى و متابعت ، متابعتى از نوع متابعت موسى علیه السلام از خضر علیه السلام نبود،بلکه مقصود از آن گوش فرا دادن و قبول سخنان ابراهیم علیه السلام بوده است .
در حالیکه متابعت موسى علیه السلام از خضر علیه السلام، تبعیت در جمیع آثار و اقوال و افعال مى باشد.
متابعت اول ، اولین درجه متابعت است که استماع اقوال باشد.
متابعت دوم، آخردرجه متابعت است که تبعیت از اقوال و افعال و احوال باشد.
آنگاه حضرت ابراهیم علیه السلام به مواعظ خود چنین ادامه مى دهد:
“یا ابت لاتعبد الشیطان ان الشیطان کان للرحمن عصیا یا ابت انى اخاف ان یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیا.”
یعنى : “اى پدر! شیطان را پرستش و اطاعت مکن ، که شیطان در برابر خداوند رحمان عصیان و سرپیچى کرده است . اى پدر! من از آن بیمناکم که عذاب خداى رحمان تو را فراگیرد و تو از دوستان شیطان گردى ”
اما چون او به کلى از راه بیرون بود و استعداد هدایت نداشت ،از برهان این دعاوى سوال نکرد، بلکه در پاسخ سخنان ابراهیم علیه السلام گفت :
“… اراغب انت عن الهتى یا ابراهیم .لئن لم تنته لارجمنک…”
یعنى : “اى ابراهیم ! آیا از خدایان من روى گردان شده اى ؟ اگر از این وضع و رفتار دست برندارى ، تو را سنگسار خواهم کرد.” “…و اهجرنى ملیا”
آرى این مرد از جمله کسانى است که انبیاء و اوصیا از هدایت آنان ماءیوسند.
از این رو حضرت ابراهیم علیه السلام خطاب به او فرمود:
“قال سلام علیک ساستغفر لک ربى انه کان بى حفیا و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله و ادعوا ربى عسى الا اکون بدعاء ربى شقیا”
یعنى : “ابراهیم گفت : سلام بر تو باد من از پروردگارم براى شما طلب آمرزش خواهم کرد که همواره او نسبت به من مهربان بوده است و از شما و از هرچه که غیر از خدا مى خوانید، کناره و عزلت مى جویم ، پروردگارم را مى خوانم، باشد که در خواندن پروردگار، خویش ، نگونبخت و شقى نباشم .”
شاهد سوم ، قصه جماعتى از یهود و نصارى است که اهل معرفت بودند و قبل از ظهور پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله از کتب آسمانى پیشین ، علامت ظهور آن حضرت را فهمیده و به او ایمان آورده بودند و با اینکه ظاهرا هنوز به شرف اسلام ، مشرف نشده بودند اما ایمان داشتند و بالاخره با ظهور آن حضرت ، ایشان نیز ایمان خود ظاهر ساختند و گفتند:
” … انا کنا من قبله مسلمین اولئک یؤ تون اجرهم مرتین”
یعنى : “ما بى شک پیش از این نیز مسلمان بودیم . آنان پاداش دوگانه دریافت خواهند کرد”:
مقصود آنکه هم ثواب و اجر ملت اول را، وهم ثواب و اجر ملت دوم را دارند.
یا آنکه به مضمون “بما صبروا” چون صبر کردند و مرارت بسیار کشیدند، دوبار به آنها اجر مى دهند.
“… و یدرؤ ن بالحسنه السیئه و مما رزقناهم ینفقون و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لکم اعمالکم سلام علیکم لانبتغى الجاهلین”
یعنى : “اینان با نیکى و احسان ، بدى و سوء رفتار و گفتار دیگران را نسبت به خود دفع کرده ، و از آنچه که روزى آنها کردیم به دیگران انفاق مى کنند، و چون سخن لغو و بیهوده اى شنیدند از گوینده آن دورى جستند و به آنها گفتند کردار ما براى ما و اعمال شما براى شما باشد، سلام بر شما! ما درصدد نزدیکى و دست یابى به مردم نادان نیستیم”.
مراد، کسانى چون جناب سلمان و اباذر است و مى دانیم که سلمان چه دشواریها تحمل کرد تا به درک حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نائل گردید.
بارى ! یکى از موارد آداب معاشرت در اسلام ، سلام کردن است .
در شریعت دوگونه سلام ، وارد است .
یکى سلام به هنگام ورود در مجلس ،
و دیگرى سلام به هنگام ترک مجلس که آن را سلام تودیع گویند، و در خبر است که سالم اول ، اولى بر سلام دوم نیست .
سلام ، در آیه شریفه
” قال سلام علیک ساستغفر لک ربى انه کان بى حفیا”؛
که قبلا مذکور افتاد سلام تودیع است .
زیرا انبیاء به حسب امر الهى دعوت مى کنند. و آنگاه که ماءیوس شدند، به مضمون
“واعتزلکم و ما تدعون من دون الله”روحا و جسما به تمام معنى نسبت به دعوت شدگان خود، اعراض کرده و مهاجرت مى کنند و به وسیله سلام با آنان تودیع مى کنند.
البته این سلام دوم امروزه در نزد ما ایرانیان مهجور مانده است.
درباره سلام آخرنماز،که سلام بر انبیاء و اولیاء و صلحاء است ، میان علماء اختلاف است که این سلام اول است یا سلام تودیع مى باشد؟
اگر کسى سر سلام نماز را بفهمد، نتیجه نماز را فهمیده است .
دلیل کسانى که مى گویند این سلام همان سلام اول است آن است که :
چون انسان داخل در نماز، مى شود به مضمون حدیث “الصلوه معراج المؤ من” یعنى “نماز معراج مؤ من است “معراجش ‍ آغاز شده و چون نمازش تمام مى شود به صفوف انبیاء و ملائکه وارد مى گردد – زیرا که انسان در آخرین مرتبه عروج خویش به جمع ملائکه و انبیاء مى پیوندد، و چون داخل در این جمع شد، رسم آن است که ابتدا بر بزرگ مجلس سلام کند: “السلام علیک ایهاالنبی” و بعد از آن بر باقى اهل مجلس سلام نماید: “السلام علینا و على عبادالله الصالحین”
در تشهد نماز، تحیات مبسوطه نسبت به ائمه طاهرین وارد است اما به تدریج از آن کاسته شده و اکنون به یک سلام رسیده است ، و بسیار بى انصافى است که انسان وارد مجلس انبیاء و اولیاء و ملائکه شود و با ائمه خود سلام نکند.
دلیل اشخاصى که سلام پایان نماز را سلام تودیع دانسته اند، آن است که انسان به مجرد آنکه تکبیره الاحرام گفت و داخل در نماز شد وارد در صفوف انبیاء و ملائکه شده است .
یکى از خصوصیات نماز آن است که تمام مخلوقات در آن شرکت دارند، یعنى عبادت مخلوقات دیگر در این عبادت مندرج است ، بعضى از ملائکه در قیامند و برخى در رکوع و بعضى در سجود
“و ما منا الا له مقام معلوم”
یعنى :”هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر آن که او را در بندگى و عبادت مقامى مقرر است.”
س انسان در هنگام نماز با تمام ملائکه هم صف و هم ردیف است، و چون ملائکه به مضمون آیه شریفه
“… یسبحون له باللیل و النهار و هم لا یسأمون”
یعنى : “شب و روز مشغول تسبیح حق اند، و خسته نمى شوند”
همواره در حال عبادتند، لذا وقتى انسان از نماز فارغ مى شود از صف آنها بیرون مى آید و به وسیله سلام با آنان وداع مى نماید. بنابر این سلام آخر نماز، سلام تودیع است
و شاهد بر سلام تودیع در اخبار یکى آن است که:
در آن هنگام که حضرت ابى عبدالله الحسین علیه السلام از مکه خارج شد،
فرزدق شاعر عازم موسم حج بود ودر راه به زیارت آن حضرت نائل شد و عرضه داشت: یابن رسول الله اکنون موسم حج است شما کجا مى روید؟
فرمود: اگر در مکه مى ماندم بنى امیه دستگیرم مى کردند،.
پس از آن از وى پرسید:
حال و روحیه مردم را نسبت به من چگونه دیدى ؟
عرض کرد:
“قلوبهم لک و سیوفهم علیک”
یعنى :” قلبهاى آنان متمایل به شما و شمشیرهایشان بر علیه شما است “.
حضرت پس از شکر بر قضا و خواست پروردگار، باجمله “سلام علیک “از او وداع کرد مرکب خود را به حرکت درآورد.
در روز عاشورا نیز در چند مورد سلام تودیع از سوى امام حسین علیه السلام و اصحاب به کار رفته است .
از جمله آنکس عابس از غلامش پرسید: امروز چه خواهى کرد؟
و او پاسخ داد که مگر غیر از کشته شدن کار دیگرى بایدبکنم .
عابس گفت : من هم همین گمان خیر را در درباره تو داشتم. پس هر چه در توان دارى امروز به کاربر که امروز روز کار است و فردا روز حساب.
آنگاه غلام به خدمت حضرت آمد عرض کرد: که در روى زمین نزد من محبوبتر از شما چیزى نیست و اگر غیر از این جان ، نیز چیز دیگرى داشتم در راه رفع ستم از شما آنرا فدا مى کردم ، اما چه کنم که غیر از این جان چیز دیگرى ندارم .
آنگاه گفت : “السلام علیک یا اباعبدالله”
و سپس عازم میدان نبردشد .
در میدان او را محاصره و سنگباران کردند، تا جانش را فداى جانان جهان ساخت .
مورد دیگر آن که ، دو برادر به نامهاى عبدالله و عبدالرحمن غفارى ، در روز عاشورا به خدمت ابى عبدالله علیه السلام رسیده و گریان سلام کردند.
حضرت فرمود: پیش بیائید اى برادرزاده ها! چرا گریه مى کنید؟
امیدوارم که ساعتى دیگر چشمهاى شما روشن گردد.
آنان عرض کردند:
به خدا قسم ما براى خود گریه نمى کنیم ، بلکه بر تو و بى کسى تو گریه مى کنیم و از اینکه مى بینیم دشمن شما را محاصره کرده است و ما را قدرت دور کردن آنان نیست ، گریانیم .
حضرت در حق آنان دعا کرد و از خداوند خواست که به خاطر همین غصه به آنها جزاى خیر دهد.
آنگاه هر دو عرض کردند:
“السلام علیک یا اباعبدالله”،
و در هیچ جا این سلام جواب ندارد مگر همین جا.
مورد دیگر، داستان حنظله سعد شامى است که ابتدا سینه خود را در برابر تیر دشمن حضرت ابى عبدالله علیه السلام قرار داد در حالیکه کلمات مؤ من آل فرعون را که در قرآن حکایت شده است ترنم مى کرد:
“یا قوم انى اخاف علیکم یوم التناد
یوم تولون مدبرین
مالکم من الله من عاصم
و من یضلل الله فما له من هاد”
یعنى : “اى قوم من ،
براى شما از عذاب روز قیامت که خلق از سختى آن به فریاد آیند، هراسانم .
روزى که از عذاب آن به هر سو بگریزند،
و ازقهر خدا هیچ پناهى نیابند،
و هر که را خدا گمراه کند،
دیگر او را راهنمائى نیست .”
حضرت ابى عبدالله علیه السلام به او فرمود که این جمع بعد از کشتن این برادران صالح و شایسته همگى مستحق عذاب شدند .
سعد پرسید:
آیا ما به جائى که این برادران صالح رفتند کوچ نکنیم ؟
حضرت فرمود: برو
عرض ‍ کرد: “السلام علیک یا ابا عبدالله جمع الله بیننا و بینکم فى الجنه”
یعنى : “اى اباعبدالله سلام بر تو باد. خداوند در بهشت ما و شما را در یک جا گرد آورد” حضرت فرمود: آمین .

برگرفته از کتاب گرانسنگ “نشان از بی نشانها” تألیف حکیم متألّه مرحوم آیت الله مقدادی اصفهانی

کتاب نشان از بی نشان ها آیت الله نخودکی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=809

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند