یازدهمین جلسه تفسیر متنی آیه و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

آیت الله نخودکی اصفهانی

یازدهمین مجلس :

بسم الله الرحمن الرحیم

“و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما”

علماء حاملان دین وشرعند و تکلیف آنها همانند تکلیف عوام نیست.
عوام باید از آنها تلقى مطالب کنند.
آنان اگر فرصت عمل ندارند، اما باید بدانند و به مردم بگویند، و الا سنت نبوى از بین مى رود و بدعت به جاى آن مى آید.
اویس قرنى رحمه الله علیه یک شب را تا صبح در رکوع بود و مى فرمود:
“هذا لیله الرکوع”
یعنی:”امشب شب رکوع است.”
ویک شب را تا صبح در سجود بود و می فرمود:
“هذا لیله السجود”
یعنى : “امشب ، شب سجود است.”
پیاده از کوفه به صفین رفت و در راه حضرت امیر علیه السلام شمشیر زد تا شهید شد. اکنون تمام اعمال او فراموش شده و بدعت جاى آنرا گرفته است .
مردم آش ابودرداء مى پزند، و حال آنکه ابودرداء از ابوهریره خبیث ، بدتر بوده و از عشره مبشره اى است که در نار است ، و از جمله آنها عبدالله بن عمر کذاب مى باشد واین همه از واگذاشت احکام به وسیله علماء است. غرض آنکه نباید کارى کرد که سنن نبوى از دست برود.
بعد از نماز واجب و مستحب دعائى هست که باید در ایام غیبت خوانده شود.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام بسیار ماثور است .
درمدینه ، کاظمین ، کربلا وسرمن راى غیر از زیارت همان امام ، زیارت امام دیگرى ماثور نیست ،جززیارت حضرت سیدالشهداعلیه السلام که بالاى سر مبارک حضرت امیر صلوات الله علیه وارد شده است، و این به سبب آن است که سر مطهر آن حضرت در آنجا مدفون مى باشد.
بنابراین باید به آداب رفتار شود و در زیارت به همان قسمى که رسیده است عمل گردد و هیچگونه تصرفى در آنها نشود.
عبدالرحیم قصیر خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض ‍ مى کند: من دعائى اختراع کرده ام.
حضرت مى فرمایند: اختراعت را رها ساز، بلکه هر گاه تو را حاجتى پدید آمد، به پیغمبرصلى الله علیه و آله توسل کن و دو رکعت نماز به جاى آور…
“توسل بالنبى
فکل خطب یهون اذا توسلت بالنبى”
یعنى : “در هر کار بزرگى که انجام آن براى تو دشوار و مکروه است به پیغمبر صلى الله علیه و آله متوسل شو، که وقتى توسل جستى آن کار بر تو آسان شود.”
درباره تهلیلات و استعاذه هنگام طلوع و غروب آفتاب تاءکیده بسیار شده است و در بعضى موارد نیز از آن تعبیر به واجب شده است .
وقتى حضرت صادق علیه السلام تهلیل
لااله الاالله وحده لاشریک له” را تعلیم فرمودند راوى خواست آنرا دوباره بخواند و در هنگام تکرار، عبادت “بیده الخیر” رابر آن بیفزود. حضرت فرمودند:
“اعلم ولکن اقراء کما قراءت “
یعنى : مى دانم ، اما همانطور که من خواندم تو نیز بخوان .”
درباره دعاى غیبت حضرت به عبدالله بن سنان مى فرمایند: وقتى که شبهات شما زیاد شود و دستتان به امامتان نرسد، این دعاء را بخوانید:
“یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القوب ثبت قلبى على دینک”
راوى در مقام تکرار عرض مى کند:
“یا مقلب القلوب و الابصار”
و حضرت مى فرمایند:
به همان نحو که خواندم بخوان .

سید بن طاووس علیه الرحمه در این زمینه تاءویلى نموده وآن این ست که چون شخص داعى باید به حسب حاجت خود دعا بخواند، مثلا شخص مضطر عبارت “یادلیل المتحیرین” ، “یا غیاث المستغیثین” را بخواند و شخص “فقیر” “یاغنى یا مغنى” بگوید،
و نیز چون دنیا محل تقلب قلوب است و آخرت جاى تقلب ابصار، به این سبب در دنیا به همین عبارت یا “مقلب القلوب” کفایت مى کند. اما از مجموعه آیات قرآنى معلوم مى شود که هر دو جنبه روحانى و جسمانى قلب و بصر مورد توجه مى باشد:
“اذا جاؤ وکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر،
و تظنون بالله الظنونا. “
“و انذرهم یوم آلازفه اذالقلوب لدى الحناجر کاظمین …”
“و لاتحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون انما یؤ خرهم لیوم تشخص فیه الابصار”
روزى که از شدت فزع چشم آدمى برمیگردد. “مهطعین مقنعى رؤ وسهم لایرتد الیهم طرفهم و افئدتهم هواء و انذرالناس یوم یاءتیهم العذاب…”
اینکه مى فرماید:
دلهاى ایشان خالى است ، به این معنى است که انسان چون مطلب بسیار عظیمى پیدا کرد، دلش از هر فکرى فارغ مى شود، و تمام همش صرف آن مطلب مى شود، و یا اینکه دلش خالى از رجاء و فرح و سرور مى گردد.
“وترى کل امه جاثیه کل امه تدعى الى کتابها الیوم تجزون ما کنتم تعملون “
و در جاى دیگر از ابصار تعبیر به زرقاء فرموده است :
“یوم ینفخ فی الصور ونحشر المجرمین یومئذ زرقاء”
ودر جای دیگر می فرماید:
“و نقلب افئدتهم و ابصارهم کما لم یؤ منوا به اول مره ونذرهم فى طغیانهم یعمهون ”
به نحوى که ابدا حق را نمى فهمند
“…صم بکم عمى فهم لایعقلون “
“اولئک الذین طبع الله على قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون”
“ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم”.

سلام دارى چهار صیغه است :
سلام علیک ،
سلام علیکم ،
السلام علیک ،
السلام علیکم .
اگر سلام کننده عبارت “و رحمه الله” را بر سلامش افزود، تو نیز متقابلا بیفزاى ،
و اگر کلمه ، “و برکاته” را نیز اضافه کنى ،
در زمره کسانى خواهى شد که تحیت دیگران را بنحو احسن پاسخ مى دهند.
خداوند متعال مى فرماید:
“و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان على کل شى ء حسیبا”
یعنى : “چون مورد تحیت و اکرام قرار گرفتید، شما نیز متقابلا آن تحیت را به وجه نیکوتر و یا دست کم به همان گونه پاسخ گوئید ، که خداوند بدون تردید همه چیز را به حساب مى آورد.”
لیکن اگر سلام کننده ، عبارت “و رحمه الله و برکاته” را بر سلام خویش ‍ افزود، بهتر آن است که به همان نحو پاسخ گفته و چیزى بر آن یاده نکنند.
حضرت امیر صلوات الله علیه بر جماعتى گذر کرد و بر آنها سلام نمود، آنان در پاسخ خویش عبارت “و مغفرته و رضوانه”را افزودند. حضرت فرمود:
از حد سلام ملائکه به پدر ما ابراهیم علیه السلام تجاوز مکنید.
و نیز فرمود:
صیغه سلام را ده حسنه وثواب است و افزودن کلمه “و رحمه الله” را بیست حسنه و کلمه “برکاته” را سى حسنه است .
بحسب فتوى ، سلام کردن ، مستحب است ولى جواب آن واجب مى باشد.
سلام بر چند قسم است.
یک قسم سلام زندگان به یکدیگر است .
قسم دیگر، سلام از مرده به زنده توسط زنده اى دیگر؛ چنانکه قبل از ظهور پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله ، اشخاصى مى زیسته اند، که مشتاق ملاقات آن حضرت بوده اند، اما چون توفیق درک زمان آن حضرت را در حیات خود نیافتند، به وسیله دیگران به آن حضرت سلام تقدیم کرده اند.
حضرت سلمان که ابتدا اسم او روزبه بود، راهبان متعددى را خدمت کرد که هر کدام در هنگام وفات از او مى خواستند که سلام آنها را به حضرت رسول صلى الله علیه و آله برساند و همگى چنین شهادت مى دادند: “اشهد ان الا اله الاالله
عیسى روح الله
محمد رسول الله صلى الله علیه و آله”
تا اینکه بالاخره به راهب اسکندریه رسید و دو سال خدمت او را کرد.
وقتى وفاتش فرا رسید، حضرت سلمان از او پرسید:
مرا به چه کسى مى سپارى ؟
راهب گفت : اکنون ولادت با شرافت حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزدیک شده است مجموعه الواحى را که از سایر راهبان گرفته اى همراه با لوحى که من به تو مى دهم بردار و به خدمت آن حضرت ببر وسلام مرا نیز به آن حضرت ابلاغ نما.
سالهاى بعد، وقتى که سلمان به خدمت آن حضرت شرفیاب شد، و سلام راهب اسکندر را ابلاغ کرد، حضرت فرمود:
“بر تو و بر او سلام باد.”
و نیز روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله با جمعى از اصحاب در مسجد نشسته بودند که دیدند پیرمردى با عصا از دور مى آید. حضرت فرمودند:
این نحوه از راه رفتن ، راه رفتن جن است . پس از آنکه پیرمرد وارد مسجد شد، حضرت از او پرسیدند:
تو کیستى ؟
عرض ‍ کردن : هام بن هیم بن ابلیسم
بیشتر عمر دنیا را خورده ام .
حضرت فرمود: در چه حال بوده اى ؟
عرض کرد:
سخنان ملائکه را مى شنیدم و مردم را امر به فساد مى کردم .
من در خون هابیل شریک بودم ،
زیرا که برادرش را من اغوا کردم .
حضرت فرمودند:
در چه حال بدى بوده اى .
سپس عرض کرد: من همراه نوح و ایمان آوردندگان با او بودم ،و او را به آن سبب که قوم خود را نفرین کرده بود ملامت کردم .
به نوح عرض کردم :
من در خون هابیل شریک بوده ام ، آیا اگر توبه کنم توبه من قبول میشود؟
فرمود: بلى ، هر کسى به هر مقدار که مرتکب معصیت شده باشد، اگر چه معاصى کبیره باشد، در صورتیکه توبه کند، توبه اش قبول است .
آنگاه دستور داد که غسل کن و دو رکعت نماز بگزار.
من نیز چنین کردم و سپس به سجده رفتم .
در سجده بودم که هاتفى آواز داد که توبه تو قبول است و من به خاطر این بشارت ، یکسال در حال سجده بودم .
با هود بودم و چون قومش را نفرین کرد او را ملامت کردم .
با یعقوب بودم و با یوسف نیز در چاه همراهى کردم .
با موسى بودم که گفت سلام مرا به عیسى برسان ،
و با عیسى بودم که به من گفت :
خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله که رسیدى سلام مرا به او برسان .
حضرت فرمودند:
“سلام الله على عیسى ما دام الدنیا”
یعنى : “تا وقتى که دنیا ادامه دارد؛ سلام خداوند بر عیسى باد.”
سپس پیرمرد عرض کرد:
تعلیم فرما مرا همچنانکه موسى ار تورات مرا تعلیم فرمود.
آنگاه حضرت سوره هاى توحید و معوذتین و عم را به او تعلیم نموده ، سپس فرمودند:
“دو نفر از شیاطین ایمان آورده اند ، یکى از آنها شیطان خود من بود ودیگرى هام بن هیم بن ابلیس.”
قسم دیگر از سلام ، سلام احیاء به اموات است :
روایات زیادى درباره زیارت اهل قبور وارد شده است، و از آن جمله آنکه فرموده اند، روزهاى شنبه ، دوشنبه ، پنجشنبه ، جمعه در بین الطلوعین ، ارواح هم سلام را مى شنوند، وهم به آن پاسخ مى دهند، و آفتاب که طلوع کرد، سلام را مى شنوند، اما جواب نمى دهند.
حضرت سلمان به قبرستان رفت و سلام کرد و فرمود:
“هل علمتم الیوم یوم الجمعه”
یعنى : “آیا مى دانید که امروز جمعه است ؟” گفتند: آرى !
مى دانیم که امروز، جمعه است و مى دانیم که مرغان مى گویند:
“سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح. سبقت رحمتک غضبک و ما عرف عظمتک من حلف باسمک کاذبا. سلام سلام هذایوم صالح” یعنى : “پروردگار ما و ملائکه و روح منزه و مقدس ‍ است . پروردگارا! رحمت تو بر غضب پیشى جسته است ، و آن کس که قسم دورغ به اسم ، تو یاد کرد، عظمت ، تو را نشناخت . سلام بر تو، سلام بر تو. که امروز، روزى شایسته است”
درندگان و سباع نیز وقتى در روز جمعه به یکدیگر مى رسند، مى گویند:
“سلام سلام ،هذا یوم الصالح”
احیانا اشخاصى هستند که این سلام را مى شنوند و به آن پاسخ مى دهند.
با وجود آنکه خداوند به “همسات قلوب”بندگان عالم است ، ملائکه اعمال بنی آدم از جمله سلام را نوشته و بالا می برند و بر خداوند عرضه می کنند، که این از اسباب سعه سلطنت الهی است.
در اذن دخول به مشاهد مطهره عرضه مى داریم :
“اشهد انک سمع تسمع کلامى وتشهد مقامى و ترد سلامى”
یعنى : “شهادت مى دهم بر اینکه شما سخن مرا مى شنوید و جایگاه مرا مى بینید و سلام مرا پاسخ مى دهید.”
علاوه بر این ملائکه نیز موکلند که سلام زائرین را خدمت آن حضرت ابلاغ کنند.
در خبر است که چهار موجود از خداوند خواستند که گوشى به آنهاعطا شود که کلام تمام اهل عالم را بشنوند.
یکى از آنها بهشت است .
هر گاه کسى او را از خداوند بخواهد به خداوند عرض ‍ مى کند که فلان بنده مرا خواسته پس مرا به او ارزانى دار.
دوم جهنم است.
هر که از شر او به خداوند پناه برد، عرض مى کند: خداوندا فلان بنده از تو امان مى خواهد، او را امان ده .
سوم حورالعین است.
هر گاه کسى او را از خدا بخواهد عرض مى کند فلان بنده مرا خواسته ، مرا به او عطا فرما.
چهارم ملکى است که بالاى سر قبر مطهر هر یک از معصومین علیهم السلام ایستاده است . هر کس سلام کند یا صلواتى فرستد، آنرا خدمت حضرت عرض مى نماید و آن حضرت در پاسخ صلوات زائر مى فرمایند:
“صلى الله علیه کما صلى على “
و در پاسخ سلام او فرماید:
“و علیه السلام.”
پس از ولادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام جبرئیل با چندین هزار ملائکه به تهنیت حضرت رسول صلى الله علیه و آله روانه شد. در بین راه به فطرس ‍ ملک برخورد کرد و او نیز تقاضاى شرفیابى داشت وجبرئیل او راهمراه خود آورد.
فطرس در حضور حضرت عرض حال کرد و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به وى تعلیم فرمود که خودش را به قنداقه حضرت سیدالشهدا علیه السلام تماس دهد.
فطرس چنان کردو بال وپر ملکوتى به او باز گردانده شد.
آنگاه عرضه داشت در برابر این مرحمت ، متعهد مى شوم که هر کس بر شما سلام کند یاصلوات بفرستد آنرا ابلاغ نمایم .
سلام ائمه طاهرین علیهم السلام داراى آثار بزرگى است ، و اگر جواب سلام آن شنیده نمى شود، ناشى از نقص شرائط مادى حیات است و قلوب ما طاقت شنیدن آنرا ندارد. حضرت ابى عبدالله صلى الله علیه و آله هنگامى که اراده فرمود به سوى کربلا برود، به زیارت مزار مادر بزرگوارش رفت و عرضه داشت :
“سلام بر تو اى مادر! من به سفرى مى روم که دیگر بازگشتى از آن سفر نیست.”
آنگاه حضرت این ندا را شنید:
“سلام بر تو اى غریب مادر! اى مظلوم مادر! اى شهید مادر!”
جسارت است که این سلام امام را از باب سلام احیاء به اموات به شمار آوریم ، اما این از ضیق و تنگى بیان و عبارت است.
و غریب تر آنکه خود مادر ابتدا به سلام کند. شب یازدهم محرم که مادر و پدر و جد و برادر به کربلا آمدند، همگى به حضرت سیدالشهداء علیه السلام سلام کردند، و حضرت در جواب آنان فرمود:
“السلام علیک ، یا جداه ،
السلام علیک یا اباه ،
السلام علیک یا اماه ،
السلام علیک یا اخاه ،
علیکم منى السلام “
و آنگاه عرض کرد:
” یا جداه قتلوا والله رجالنا،
یا جداه نهبوا والله رحالنا،
سبوا والله نسائنا،
ذبحوا و الله اطفالنا”
“اى جد بزرگوار،
قسم به خدا که مردان ما را کشتند،
و اموال ما را به غارت بردند
و زنان ما را اسیر کردند
و نه بر کبیر ما رحم کردند و نه بر صغیر ما.”
اما آن بزرگوار درباره خودش چیزى نفرمود و فقط گله اصحاب و اهل بیت را بیان فرمود. شاید هم در بیان حال خود این کلمه را فرموده باشد که به آن قوم گفتم :
“جگرم از تشنگى کباب است ،
و آنان به عوض دادن آب،
یکی شمشیر آبدار بر من مى زد
و دیگر نیزه به سویم پرتاب مى کرد،
وآن یکى مى گفت :
اى حسین پدرت ساقى کوثر است اکنون سیراب خواهى شد،
دیگرى مى گفت :
آب نیاشامى مگر از حمیم .
حضرت فاطمه علیهاالسلام عرض نمود:
“اى پدر بزگوار آیا اذن مى دهى که صورت خود را از خون فرزندم رنگین کنم ؟
حضرت فرمودند: آرى ! من نیز ریش خود را از خون او رنگین خواهم کرد.”
اما یک سلام دیگر باقى مانده است که خاتمه تمام سلام ها است ومعلوم نیست که داخل در کدام یک از اقسام سلام باشد، و آن وقتى بود که شمشیر بر فرق مبارک هجده ساله حسین علیه السلام زدند و او راشهید کردند و سپس با شمشیر ونیزه بدن مبارک او را پاره پاره کردند، و در دم آخر فرمود:
“یا اباه علیک منى السلام “یعنى :
“اى پدر! سلام من بر تو باد ”
نمى دانم آیا این سلام وداع بود که مى خواست عرض کند:
“من هم رفتم ، خداحافظ ”
یاآنکه جواب سلام پیغمبر صلى الله علیه و آله که گفت جدم مى گوید:
“علیک السلام العجل العجل .”
وقتى که آن انصارى در مقابل حضرت سیدالشهداء علیه السلام ایستاده بود و بدان خود را سپر آن حضرت ساخته بود، پس از آن که به علت تیر باران شدن از پاى درآمد، حضرت به بالین او آمدند، و او عرض کرد:
“آیا از من راضى شدید؟”
حضرت فرمود:
“آرى ! تو زودتر از من بهشت وارد خواهى شد، سلام مرا به جدم برسان ، و من نیز پشت سر توخواهم آمد. ”
و پاسخ سلام آن حضرت به پیغمبر صلى الله علیه و آله از زبان حضرت على اکبر علیه السلام این بود که :
“زود باش ، که ما مشتاق تو مى باشیم .”

برگرفته از کتاب گرانسنگ “نشان از بی نشانها” تألیف حکیم متألّه مرحوم آیت الله مقدادی اصفهانی

عکس مرحوم آیت الله نخودکی اصفهانی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=1265

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند