در ادامه درس مثنوی به بخش ۹۴ و ۹۵ ام بر اساس شمارش اشعار دفتر اول مثنوی و بخش ۲۱۷ و ۲۱۸ ام بر اساس فایل‌های صوتی درس مثنوی توسط آیت الله محمدرضا رنجبر می‌رسیم که به تفسیر ابیات ۱۸۴۵ ام تا ۱۸۷۷ ام از دفتر اول مثنوی می‌پردازد.

تفسیر بخش ۹۴ دفتر اول مثنوی “وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن
تفسیر بخش ۹۵ دفتر اول مثنوی “مضرت تعظیم خلق و انگشت‌نمای شدن

“یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق
بعد از آن گفتش سلام الفراق”

مثنوی معنوی، دفتر اول (بخش ۹۴)

“وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن”

یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق
بعد از آن گفتش سلام الفراق

خواجه گفتش فی امان الله برو
مر مرا اکنون نمودی راه نو

خواجه با خود گفت کین پند منست
راه او گیرم که این ره روشنست

جان من کمتر ز طوطی کی بود
جان چنین باید که نیکوپی بود

ــــــــــــــــــــــــ

مثنوی معنوی، دفتر اول (بخش ۹۵)

“مضرت تعظیم خلق و انگشت‌نمای شدن”

تن قفس‌شکلست تن شد خار جان
در فریب داخلان و خارجان

اینش گوید من شوم همراز تو
وآنش گوید نی منم انباز تو

اینش گوید نیست چون تو در وجود
در جمال و فضل و در احسان و جود

آنش گوید هر دو عالم آن تست
جمله جانهامان طفیل جان تست

او چو بیند خلق را سرمست خویش
از تکبر می‌رود از دست خویش

او نداند که هزاران را چو او
دیو افکندست اندر آب جو

لطف و سالوس جهان خوش لقمه‌ایست
کمترش خور کان پر آتش لقمه‌ایست

آتشش پنهان و ذوقش آشکار
دود او ظاهر شود پایان کار

تو مگو آن مدح را من کی خورم
از طمع می‌گوید او پی می‌برم

مادحت گر هجو گوید بر ملا
روزها سوزد دلت زان سوزها

گر چه دانی کو ز حرمان گفت آن
کان طمع که داشت از تو شد زیان

آن اثر می‌ماندت در اندرون
در مدیح این حالتت هست آزمون

آن اثر هم روزها باقی بود
مایهٔ کبر و خداع جان شود

لیک ننماید چو شیرینست مدح
بد نماید زانک تلخ افتاد قدح

همچو مطبوخست و حب کان را خوری
تا بدیری شورش و رنج اندری

ور خوری حلوا بود ذوقش دمی
این اثر چون آن نمی‌پاید همی

چون نمی‌پاید همی‌پاید نهان
هر ضدی را تو به ضد او بدان

چون شکر پاید نهان تاثیر او
بعد حینی دمل آرد نیش‌جو

نفس از بس مدحها فرعون شد
کن ذلیل النفس هونا لا تسد

تا توانی بنده شو سلطان مباش
زخم کش چون گوی شو چوگان مباش

ورنه چون لطفت نماند وین جمال
از تو آید آن حریفان را ملال

آن جماعت کت همی‌دادند ریو
چون ببینندت بگویندت که دیو

جمله گویندت چو بینندت بدر
مرده‌ای از گور خود بر کرد سر

همچو امرد که خدا نامش کنند
تا بدین سالوس در دامش کنند

چونک در بدنامی آمد ریش او
دیو را ننگ آید از تفتیش او

دیو سوی آدمی شد بهر شر
سوی تو ناید که از دیوی بتر

تا تو بودی آدمی دیو از پیت
می‌دوید و می‌چشانید او میت

چون شدی در خوی دیوی استوار
می‌گریزد از تو دیو نابکار

آنک اندر دامنت آویخت او
چون چنین گشتی ز تو بگریخت او

کتاب مثنوی مولوی

تفسیر شعر یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق
تفسیر بخش 94 و 95 دفتر اول مثنوی

یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاقچون شنید آن مرغ کان طوطی چه کرد
پس بلرزید اوفتاد و گشت سرد

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=44270

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند