در مکتب حسین صغیر و کبیر نیست
گو پیر سال خورده و گو طفل شیرخوار

کلیه اشعار ذهنی تبریزیذهنی تبریزی » گزیده اشعار

شعر در مدح حضرت علی اصغر(ع)

آزادگان عالم و مردان روزگار
شیران شرزه جمله به میدان کارزار

در مکتب حسین علی خوانده‌اند و بَس
درس شجاعت و شرف و عزّت و وقار

گردن، به بند بندگی کس نمی‌نهند
گر زیر تیغ دشمن و گر بر فراز دار

دنیا به دیده‌ی دلشان، پست و بی‌بهاست
نام نکوی مرد، به از قصر زرنگار

خرد و کلان، چو دایره بر گرد هم زنند
از محور آورند، برون، چرخ کج مدار

در مکتب حسین صغیر و کبیر نیست
گو پیر سال خورده و گو طفل شیرخوار

درسی که سال خورده به عمری گرفته است
نوزاد طفل خواندش از بَر به شاهکار

تدریس شیرخوار، ز دامان مادر است
شیری که خورد، شیر نخورده به روزگار

شیر، ار به پنجه می شکند پشت دشمنش
این شیرخوار، با نگهش می‌کند شکار

پاسخ به تیر حرمله، با یک نگاه داد
با آن نگه، که بود در آن تیر، صد هزار

آن تیر خورده با نگه تیربار خویش
بنیاد تار و پود ستم، کرد تار و مار

زد لکّه‌ای، به صفحه‌ی تاریخ دشمنان
کش هفت آن دهر، نشوید، به هفت بار

آن دم که دست و پا زدی، آن دست بسته طفل
پر بسته، سر برّید، چو بلبل در احتضار

آهسته، لب به گوش پدر بر نهاد، و گفت
بابا، مبارک است تو را، فتح کارزار

ما کار دشمن تو، در این عرصه ساختیم
رفتیم و، باز گوش به فرمان در انتظار

آه از دمی که خون علی را به کف، حسین
افشاند، بر فلک به ره و رسم یادگار

گفتا، که خون اصغر من تا به رستخیز
ای بهترین امین، به امانت، نگاه‌دار

دامان نیلگون فلک را، به خون او
آغشته ساز و، نام شفق را بر او گذار

آمد ندا، ز هاتف غیبی، که یا حسین
قربانیت قبول، به درگاه کردگار

در راه ما گذشته‌ای از جان و جاه خویش
ما را و جاه ما همه رازان خود شمار

دیگر میان ما و تو، ما و توئی، نماند
آن جا که ما توئیم، تو مائی، دگر چه کار؟

یا اباعبدالله الحسین

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=2721

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند