این تویی ای کم گرفته بیش را
بیش و کم بگذار و بستان خویش را

تو نیِ مایی و در تو می دمیم
هم تو در ما دم که ما نایِ توییم

بی تو این عالم نگینی بی بهاست
زانکه انگشتِ سلیمانی تو راست

فکرِ هستی آفرین از هستِ تو
آفرینِ آفرینش : دستِ تو

دستِ تو بر سازِ هستی پرده بست
سازها از دستِ تو آمد به دست

زخمه ها را همچو باران ریختی
شورها از پرده ها انگیختی

پیکرِ نازک تراشیدی ز سنگ
جان برون آوردی از زندانِ تنگ

از تو آمد نامور لوح و قلم
وین علامت ها به عالم شد علم

بر گرفتی مشعلِ اندیشه را
سوختی تاریکیِ این بیشه را

روشنایی ها ز دانایی تُست
هم ز دانایی توانایی تُست

گوهرِ گنجینهِ شایان تویی
یوسفی با حُسنِ بی پایان تویی…

شعر هوشنگ ابتهاج : این تویی ای کم گرفته بیش را - وضعیت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=32374

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند