چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری

اشعار امیرهوشنگ ابتهاج (ه الف سایه)امیرهوشنگ ابتهاج (هـ الف سایه) » گزیده اشعار

شعر زنده وار

چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری

دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته‌ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

بخشی از شعر فوق از سایه را همایون شجریان در آلبوم با ستاره ها که در سال ۱۳۸۵ منتشر شده است، در قطعه اول آن با عنوان ” غمگسار ” که با آهنگسازی رضا ضرابیان بوده خوانده است.

دانلود آهنگ غمگسار همایون شجریان
چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری(همایون شجریان)

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=37245

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند