از تو گریز میکنم از خود خویش دورتر
خوب نگه چو میکنم باز تو در میانهای
غنچه ز لب گشاید او کار مرا به سازد او
تا که زند به شاخ دل گلبن ما جوانهای
فربود شکوهى(میرزا جلوه گیلانى)
“شور شادمانه”
ای که زنی به تار دل زخمه عاشقانهای
باز مرا ز خود بری با غزل و ترانهای
از تو گریز میکنم از خود خویش دورتر
خوب نگه چو میکنم باز تو در میانهای
غنچه ز لب گشاید او کار مرا به سازد او
تا که زند به شاخ دل گلبن ما جوانهای
در دل انجمن نگر شور شرار شمعها
تا به فلک همیرسد آتش هر زبانهای
خسته زندگی منم از همه کس مگر ز تو
موج زند به دیدهام گریه بی بهانهای
کران کران به بحر غم ندیده ساحلت مگر
مرا مگو که جان دل امید بی کرانهای
عطر نسیم روی تو راه به سالکان دهد
در شب تار زندگی تو آخرین نشانهای
چه جلوه ها رسد مرا ز نور روی خوب تو
مرا بگیر در برت تو شور شادمانهای
بدون دیدگاه