نامه آیت الله نخودکی به یکی از محترمین رفسنجان

عکس آیت الله نخودکی

مکتوب دهم ازمکتوبات حضرت آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی قدس سره الشریف:

این ، نیز نامه اى است از مرحوم شیخ اعلى الله مقامه به یکى از محترمین رفسنجان :

هو
“امید است به الطاف الهى و توجهات حضرت ظل اللهى و به مضمون آیه شریفه :
“و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا…”
حق متعال ، سرگشتگان وادى طلب را به منزلگاهشان برساند و از قید تحیر و مشقت بوادى راحت نائل فرماید.
خط شریف رسید و مطالب آن معلوم گشت . اولا بدانید که از ابتداى خلق عالم تا کنون امور عالم همواره بر دو دسته بوده اند؛
نور و ظلمت ، حق و باطل ،
رحمانى ، و شیطانى .

رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خلایق مى رود تا نفخ صور

در هر عهدى ، براى هر موسى فرعونى بوده است ، اما

مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسى بر طینت خود رو کند

و هرگز رحمانیان ، عمل شیاطین مرتکب نشوند و از پیروان شیطان ، عمل رحمانى نیاید، الا سخت هشدار که

اى بسا ابلیس آدم روى هست
پس به هر دستى نشاید داد دست

بعضى این کار را شیوه خود قرار داده اند، خود را آدم روى مى کنند، با وجود آنکه آدم نیستند،
اینکه نوشته بودید که هر کس بارى از دوش کسى برداشت ، باید آدم خوبى باشد، اینرا بدانید که در صورتى چنین است که قصدش بار برداشتن باشد.
ولى آنکس که اهل رحمانى نبود عمل رحمانى از او سر نمى زند، الا آنکه به جهت از راه بردن دیگران خود را به ان صورت مى سازد. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مى فرماید:
شیطان نود و نه راه خیر را به انسان مى نماید، و راهنمائى میکند، براى آنکه در مورد صدم او را مبتلاى به شر کند، لذا گفته اند:
“اى بساابلیس آدم روى هست”.
اما در اینکه نوشته بودید که پنج سال است با آنها متارکه کرده اید، اگر کسى طالب حق بود و یک وقت امر بر او مشتبه شد و داخل بناحق گشت ، به مضمون آیه “لنهدیهم سلبنا”خداوند راه را به او مى نماید، وقتى که دید این مطلوب او نبوده قطعا منصرف مى شود.
اما مسئله شیخ … و شیخ … هیچکدام ابدا طالب راه خدا نبودند.
زیرا همین که دیدند ریاستى براى … محقق شده و پسر او… خیلى بى وجود و بى مایه است ، به قصد اینکه ریاست را بعد از او حائز باشند، داخل در این دستگاه شدند. سپس .. ملتفت شد و کار پسرش را محکم نمود.
بعد از فوت او… پسر کوچک … را با خود همراه نمود و مدت دو سال با شیخ … جدال مى کرد.
سپس دید که او مخرب سختى است او را شیخ المشایخ کرد و آسوده شد.
بعد… دید بیچاره زحمت را او کشیده و نتیجه را دیگرى برده است .
بعد از… هم … آمد برگشت و مخرب شد،
والا هیچوقت اهل رحمانى طالب شیطانی نیست و اهل شیطانی طالب رحمانی ،
الا آنکه گاهی اهل شیطانی می بینند که امروز مردم طالب رحمانی هستند لذا خود را به صورت رحمانی در می آورند، براى آنکه ریاست را که مطلوبشان است درک کنند، مثل خلیفه دوم .
اما اینکه نوشته اید دروغگوئى بدترین گناه است، مى دانید که دروغگو معروف است به دشمن خدا، ولى زانى و لواطگر و شارب الخمر را دشمن خدا نگفته اند.
و اینکه مرقوم داشته اید که مقصدى جز خدا ندارم ، هر کسى باید طالب خدا باشد، الا اینکه چون عالم عالم اسباب است و خداوند چنین مقدر کرده است ، ناچار باید دنبال اسباب رفت . پ
یغمبر ما صلى الله علیه و آله و سلم که شخص اول در خانه خدا است و مثل او موحدى نیامده است ، به عنوان تاءلیف قلوب به کفار پول مى داد و یا اینکه در دعوت و فتح امصار به حسب ظاهر در مقام تهیه اسباب بر مى آمد.
خداوند حضرت موسى را ده سال به خدمت شعیب مى فرستد، چون عالم ، عالم اسباب است .
ولى مطلب همان است که گفته شد، اگر کسى طالب باشد خداوند به مضمون وعده خود: “لنهدینهم سبلنا” راه را باو مى نماید.
اگر در هر ورطه اى بیفتد، چون طالب راه خدا است آن طلب او را به منزل مى رساند.

سالکا اندر طلب زن هر دو دست
کاین طلب در راه نیکو رهبر است

امید است این طلب شما را به مقصد برساند. اما این حقیر دو سه نفر از بزرگان را از زمان طفولیت تا اوائل تکلیف دیدم و صفات بزرگى را در آنها به چشم خود مشاهده نمودم ، ولى قسمت نبود.
یکى از آنان ، ده ساله بوم که فوت شد.
دیگرى را وقتى که از مشهد به قصد زیارت کربلا به اصفهان آمدم در شاهرضاى اصفهان ملاقات نمودم .
گفتم به زیارت کربلا مى روم و سپس ‍ مى آیم به خدمت او.
اما حقیر در کربلا بودم که خبر فوت او را آوردند.
و بعد از آن به کسى برنخوردم .
گاهى بعضى اظهار طلب مى کنند، مى گویم والله من خود را قابل این منصب نمى بینم ، الا اینکه چون فقها عنوان مى دارند که اگر کسى در بلدى بود که مجتهد نداشت و دست او به مجتهد نمى رسید، اما یکنفر بود که بتواند جامع عباسی شیخ بهائى یا حدیقه مجلسى را درس بگوید و توضیح دهد، تکلیف مردم آنست که تا وقتى که به مجتهدى برسند مسائل را از او اخذ کنند.
حقیر به این عنوان گاهى دوستان را که طالب راه خدا مى بینم و مشاهده مى کنم که دست آنها به کسى نمى رسد، مطالبى را که از بزرگان شنیده ام به آنها مى گویم ، والا خداوند مى داند که ابدا خود را قابل ارشاد و هدایت نمیدانم ، وبا هر کس مراوده داشته ام این مطلب را تصریح نموده ام که والله من اهل نیستم و خود را قابل نمى دانم ، الا آنکه چون اهلى را نمى بینم که خود نزد او بروم و یا دیگرى را به او راه بنمایم، و این اشخاص ‍ مدعى را مدعى باطل مى دانم ، لذا مطالبى را که از بزرگان شنیده ام براى آنها مى گویم.
و اما درباره التماس دعا، امیدوارم که خداوند توفیق دهد که در دعاى در حق طالبان راه حق تقصیرى ننمایم ، چونکه خود طالبم و مى دانم شخص طالب چه حالى دارد، لذا کوتاهى نمى کنم و لنعم ما قال :

دلم سوخت بر طالبى ره نورد
که مى گفت با حسرت و آه و درد

دریغا که هر سو که بشتافتم
نه رستم نه وارسته اى یافتم

لذا امید است که شما هم از دعا در حق حقیر کوتاهى نکنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
چون شب بود و غلبه خواب اگر تقصیر شده عفو خواهید فرمود.

برگرفته از کتاب گرانسنگ “نشان از بی نشانها” تألیف حکیم متألّه مرحوم آیت الله مقدادی اصفهانی

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=1372

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند