همره باد صبا نافه مشک ختن است
یا نسیم چمن و بوى گل و یاسمن است

ای سلیمان زمان پادشه عرش و مکان
خاتم ملک تو تا کی بکف اهرمن است

اشعار آیت الله غروی اصفهانی - آیت الله کمپانیآیت الله غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی (بخش۲)

شعر در مدح امام زمان (عج)

همره باد صبا نافه مشک ختن است
یا نسیم چمن و بوى گل و یاسمن است

دیده دل شده روشن مگر اى باد صبا
همرهت پیرهن یوسف گل پیرهن است

شده شام دل آشفته غمگین خوشبوى
مگر از طرف یمن بوى اویس قرن است

یا مسیحا نفسى میرسد از عالم غیب
که دل مرده دلان تازه تر از نسترن است

نفخه اى مى وزد از عالم لاهوت بلى
نه نسیم چمن است و نه ز طرف یمن است

اى صبا با خبر مقدم یار آمده اى
خیر مقدم که نسیم تو روان بدن است

گر از آن سرو چمان نیست ترا تازه بیان
صفحه روى زمین بهر چه صحن چمن است

ورنه تاریست از آن طره ار ترا
از چه دلها همه در دام تو صید رسن است

عرصه دهر پر از نغمه یا بشرى شد
خبر ار هست از آن غبغب و چاه ذقن است

وهم پنداشت که دارد نفس باد صبا
شرح آن نقطه موهوم که نامش دهن است

گر ندارد خبرى زان لب لعل شکرین
طوطى طبع من از چیست که شکر شکن است

ورنه حرفیست از آن خسرو شیرین دهنان
بلبل نطق من از چیست که شیرین سخن است

گر حدیثى نبود زان در دندان بمیان
از چه رو ناطقه ام معدن در عدن است

اى نسیم سحرى این شب روشن چه شبست
مگر امشب مه من شمع دل انجمن است

چه شبست این شب فیروز دل افروز چه روز
مگر امشب شب اشراق دل آرام من است

مشرق شمس ابد مطلع انوار ازل
صاحب العصر ابوالوقت امام زمن است

مظهر قائم بالقسط حجاب ازلى
معلن سر حفى مظهر ما قد بطن است

مرکز دائره هستى و قطب الاقطاب
آنکه با عالم امکان مثل روح و تن است

مالک کن فیکون و ملک کون و مکان
مظهر سلطنت قاهره ذى المنن است

بحر مواج ازل چشمه سرشار ابد
کاندر آن صبح و مسا روح قدس غوطه زن است

طور سیناى تجلى که لبى همچو کلیم
ارنى گو سر کویش همگى را وطن است

یوسف مصر حقیقت که دو صد یوسف حسن
نتوان گفت که آن در ثمین را ثمن است

منشى دفتر انشا، قلم صنع خدا
ناظم عالم امکان به نظام حسن است

آنکه در کشور ابداع ملیک است و مطاع
و اندر اقلیم بقا مقتدر موتمن است

کلک لطفش زده بر لوح عدم نقش وجود
دست قهرش شرر خرمن دهر کهن است

هم فلک را حرکت از حرکات نفسش
هم زمین را ز طمانینه نفسش سکن است

دل والا گهرش مخزن اسرار اله
دیده حق نگرش ناظر سر وعلن است

حجت قاطعه الحاد و ضلال
رحمت واسعه و کاشف کرب و محن است

حاوى علم و یقین حامى دین و آئین
ماحى زیغ و زلل ، محیى فرض و سنن است

جامع الشمل پس از تفرقه اهل وفاق
باسط العدل پس از آنکه زمین پر فتن است

ای سلیمان زمان پادشه عرش و مکان
خاتم ملک تو تا کی بکف اهرمن است

اى هماى ملأ قدس و حمام جبروت
تا به کى روضه دین مسکن زاغ و زغن است

اى رخت قبله توحید و درت کوى امید
تا بکى کعبه دلها همه بیت الوثن است

پرده از سر انا الله برانداز دمى
تا بدانند که شایسته این ما و من است

عرش با قدر جلال تو چه ارمن است و سما
عقل فعال و کمال تو چه طفل و لبن است

دل بدریا زده از شوق جمالت الیاس
خضر از عشق تو سر گشته ربع و دمن است

کعبه در گه تو قبله ارواح عقول
خاک پاک ره تو سجده گه مرد و زن است

اى ز روى تو عیان جنت ارباب جنان
بى تو فردوس برین بر همه بیت الحزن است

اى شه ملک قدم از مکمن غیب
وى مسیحا ز تو همدم دم باز آمدن است

اى که در ظل لواى تو کند گردون جاى
نوبت رایت اسلام بر افراشتن است

اى ز شمشیر تو از بیم ، دل دهر دو نیم
گاه خون خواهى شاهنشه خونین کفن است

شعر در مدح امام زمان (عج)

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=3044

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند