“صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر”

“خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر”

اشعار آیت الله غروی اصفهانی - آیت الله کمپانیآیت الله غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » گزیده اشعار

شعر به مناسبت مبعث رسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص)

صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر

یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر
دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیز

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر

وادى بطحاى عشق بارقه طور شد
سینه سینای عشق باز پر از نور شد

یا سر سوداى عشق باز پر از شور شد
یا که زصهباى عشق عاقله مخمور شد

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

کشور توحید را شاه فلک فر رسید
عرصه تجرید را چشمه خاور رسید

روضه تعزید را لاله احمر رسید
گلشن امید را نخل شکر بر رسید

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

شاهد زیباى عشق شمع دل افروز شد
طور تجلاى عشق باز جهانسوز شد

لعل گهرزاى عشق معرفت آموز شد
در دل داناى عشق هر چه شد امروز شد

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

روز عنایت رسید زمیدء فیض وجود
باب نهایت رسید قوس نزول و صعود

یا که رسید حد کمال وجود
سر ولایت رسید به منتهاى شهود

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

قبله اهل یقین حل بوادى منى
کعبه اسلام و دین یافته اقصى المنى

کیست جر آن نازنین نعمه سراى ء انا
نیست جز آنکه جبین رونق بزم دنى

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

سکه شاهنشهى به‌نام خاتم زدند
رایت فرماندهى به‌عرش اعظم زدند

کوس رسول اللهى در همه عالم زدند
به‌گوش هر آگهى ساز دمادم زدند

خواجه عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

از حرم لامکان عقل نخستین رسید
از افق کن فکان طلعت یاسین رسید

ز بهر لب تشنگان خضر ببالین رسید
به‌گمرهان جهان جام جهان بین رسید

خواجه عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

شاهد غیب مصون پرده بر انداخته
رابطه کاف و نون، کار جهان ساخته

عقل به‌دشت جنون ز هیبتش تاخته
زهره همى تاکنون به نغمه پرداخته

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

ز اوج اختر گذشت موج محیط کرم
رسدره برتر گذشت نخل علوم و حکم

پایه منبر گذشت از سر لوح و قلم
از سر و افسر گذشت خسرو و ملک عجم

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

تاج سر عقل کل باج ز کیوان گرفت
ز انبیا و رسل بیعت و پیمان گرفت

ز هیبت او مثل راه بیابان گرفت
بر سر هر شاخ گل، زمزمه دستان گرفت

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

رایت حق شد بلند، سر حقیقت پدید
به‌طالعى ارجمند طالع اسعد دمید

دواى هر دردمند امید هر ناامید
به‌گوش هر مستمند رحمت رسید

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

چنان بسیط زمین دائره ساز شد
که از مقام مکین روح به پرواز شد

بر آن دل نازنین به‌نغمه دمساز شد
مفتقر دل غمین غنچه صفت باز شد

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گیتى گرفت از قدمش زیب و فر

شعر مبعث رسول اکرم حضرت محمد - خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=37828

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند