تلاوت قرآن و شرایط و آثار آن و نکاتی چند در تفسیر برخی آیات کریمه

تلاوت قرآن کریم و شرایط و آثار آناز امام صادق علیه السلام منقول است که:
«من قرء القرآن و لم یخضع الله و لم یرق قلبه و لا ینشئ حزناً و اخلاصاً فی سره فقد استهان بعظم شأن الله تعالی و خسر خسراناً مبیناً. فقارئ القرآن یحتاج الى ثلثه اشیاء قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خال فاذا خشع الله قلبه فر منه الشیطان الرجیم قال الله تعالى فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشیطان الرجیم» (۲) فاذا تفرغ نفسه من الاسباب تجرد قلبه للقرائه و لا تعرضه عارض فیحرمه برکه نور القرآن و فوائده فاذا اتخذ مجلساً خالیاً و اعتزل عن الخلق بعد ان اتى بالخصلتین الأولیین استأنس روحه و سره بالله عزوجل و وجد حلاوه مخاطبات الله عباد الصالحین و عظم لطفه بهم و مقام اختصاصه لهم بقبول کرامانه و بدایع اشاراته فاذا شرب کأساً من هذا المشرب لا یختار على ذلک الحال حالا و لا على ذلک الوقت وقتاً بل یؤثره على کل طاعه و عباده لان فیه المناجات مع الرب بلاواسطه. فانظر کیف تقرأ کتاب ربک و منشور ولایتک و کیف تجیب اوامره و تجتنب نواهیه وکیف تمتثل حدوده فانه کتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید فرتله ترتیلاً وقف عند وعده و وعیده و تفکر فی امثاله و مواعظه و احذر ان تقع من اقامتک فی حروفه فی اضاعه حدوده

۲ آیه ۹۸ سوره نحل

یعنی: «آن کسی که به هنگام قرائت قرآن، در برابر عظمت ذات پروردگار، خاضع و خاکسار نگردد و قلبش رقت نگیرد و حالت حزن و اندوه بر او چیره نگردد و در عمق وجود خود خلاص و رهایی نیابد، نسبت به شأن خداوند جل جلاله استخفاف کرده است. پس خواننده قرآن به سه چیز نیازمند است: قلب خاشع، بدن فارغ و محل خالی از اغیار. چون قلب آدمی خاشع شود، شیطان از او می گریزد و خداوند فرماید: هر زمان که به قرائت قرآن، مصمم شدی، نخست از شر شیطان، به حضرت باری تعالی پناهنده شو. و چون نفس انسان، فارغ و آسوده از اسباب دنیوی باشد، قلب او تجرد لازم را برای تلاوت قرآن، حاصل خواهد کرد و از عوارض باز دارنده،که موجب محرومیت وی از برکات نور قرآن است، امان می یابد و اگر محل خالی از اغیار داشته و به دو وصف نخستین نیز متصف باشد، و در این حال به تلاوت کلام الله بپردازد، روح و ضمیرش با خداوند متعال مأنوس می شود و حلاوت و لذت گفتگو و مخاطبه حق را با بندگان صالح درک میکند و از الطاف عظیم خاص و کرامات لطیف و عزیزی که نسبت به چنین مردمی معمول فرموده است، بهره مند می شود. از این رو است که اگر بنده ای از این جام مرحمت و لطف، جرعه ای نوشد، تا ابد سرمست خواهد ماند و حالی را بر آن حال و زمانی را بر آن زمان که به قرائت کلام الله سرگرم است، ترجیح و تفضیل نخواهد داد، بلکه این کار را از هر طاعت و عبادتی دل انگیزتر و والاتر می یابد، زیرا که در حقیقت، با تلاوت قرآن مجید، بی واسطه با پروردگار خود، در مناجات و راز و نیاز است. پس نگو بنگر که چگونه کتاب پروردگارت و فرمان ولایتت را می خوانی و به اوامر و نواهی آن، پاسخ اطاعت می دهی و چه سان حدود آن را رعایت می کنی که قرآن، کتابی عزیز از جانب پروردگار حکیم و پسندیده است که باطل را از هیچ سو بر آن راهی نیست. مراقب باش که حق تلاوت آن بگزاری و از برابر وعده ها و وعیدهای آن، شتابزده مگذری. در امثال و مواعظ آن، تفکر و تأمل کن. مباد که با دقت در الفاظ قرآن، از مراقبت نسبت به معانی آن، با زمانی و حدود آن را ضایع و تباه سازی.

و نیز امام صادق علیه السلام فرماید:
« التعوذ تطهیر الفم عن الکذب و الغیبه و البهتان، تعظیماً لقرائه القرآن و الاستیذان لمکالمه الرحمن».
یعنی : «استعاده که در حقیقت، پناه بردن به خداوند متعال از شـر شیطان است، موجب تطهیر دهان از پلیدی دروغ و غیبت و تهمت است که به منظور آمادگی برای تلاوت قرآن مجید به عمل می آید و آدمی با این ذکر، رخصت می یابد که بوسیله آیات مبارکه آن، با پروردگار رحمن، مکالمه و گفتگو کند.»

بیت

هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است

«کتاب الله على اربعه اشیاء: العباره و الاشاره و اللطائف و الحقایق. فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطایف للاولیاء و الحقایق للانبیاء علیهم السلام
یعنی: «کتاب خداوند متعال مشتمل بر چهار چیز است: عبارت و اشارت و لطایف و حقایق. عبارت آن، برای مردم عوام و اشارت آن، برای خواص و لطایف، برای اولیاء خدا و حقایق آن، برای انبیاء علیهم السلام است.»
نیز آن حضرت فرمود: «القرآن عهد الله الى خلقه و قد ینبغى للمرء المسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرأ فی کل یوم منه خمسین آیه
یعنی: «قرآن، عهد و پیمان پروردگار، نسبت به خلق است. و بر هر مسلمان فرض است که در این عهدنامه تأمل نماید و (دست کم) در هر روز، پنجاه آیه از آن را تلاوت کند.. گفته شده است : آیه ای در قرآن مجید نتوان یافت مگر آنکه آنرا هفت معنی است: ظاهر و باطن و اشارات و امارات و لطایف و دقایق و حقایق. ظـواهـر قـرآن، بـرای عوام الناس و بواطن آن، برای خواص و اشارات آن، برای خاص الخواص و امارات آن، برای اولیاء و لطایف آن، برای صدیقین و دقایق آن، برای محبین و بالاخره حقایق آن، مخصوص پیامبران خدا است و مراد از «حکمت» در آیه شریفه «و من یؤت الحکمه فقد او تی خیرا کثیراً» (۱) «فهم قرآن است که به هر کس داده شود، خیر فراوان به او عنایت شده است»(۲) و در تفسیر این آیه مبارکه «ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الأرض بغیر الحق…» یعنی: «آنان را که در زمین، بدون سبب، ، تکبر می ورزند، از آیات خود باز خواهم گردانید…» ابن عباس گوید: منظور آن است که خداوند متعال، فهم و درک معانی آیات عزیز قرآن را از چنین کسان باز خواهد گرفت.

از معصوم علیه السلام مروی است که: «و اعلم ان الله تعالى جعل الدنیا بحراً عمیقاً و غریقاً و معبراً على خطر و ممراً على سفر الى قرار و مستقر و احل العباد فیها لعبادته و ملازمه طاعته و جعل القرآن لهم حبلا لان نجات الغریق اذا غرق فی بحر عمیق یکون بحبل وثیق و هوالاقرار بالله و الاعتصام بکتابه الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه
یعنی : «بدان که خداوند متعال، دنیا را هـم چـون دریایی ژرف آفریده و آن را رهگذری پر مخاطره و راهی بر روی دوزخ قرار داده است تا آدمی از آن، بـه مـنزل دائمی و سرانجام جاویدش برسد. خداوند، بندگان خود را در این سرای ناپایدار، برای عبادت و اطاعت خویش مسکن داده است و قرآن را به منزله رشته ای استوار، برای نجات آنان فرو فرستاده و فرموده است: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا» (۳) یعنی به دین خدا و قرآن که عهدنامه حق در میان خلق است، تمشک جویید و به این سبب، قرآن «حبل الله» نامیده شده است که غریق گرداب ضلالت را با این رشته محکم، نجات حاصل می شود، هم چنانکه غرقه دریای ژرف را به مدد ریسمان استوار، نجات تـوان داد. و مقصود از اعتصام و تمسک به «حبل الله» و چنگ زدن در دامان دین و قرآن کریم، همانا اقرار و ایمان به حضرت احدیت جل اسمه و تشبثت به قرآن اوست که باطل را از هیچ سویی به حریم آن راه نیست». و بر اساس روایات منقول از معصومین علیهم السلام، حقیقت حبل الله نیز ولایت امیرالمؤمنین على علیه السلام است. نیز از حضرت ابی عبدالله علیه السلام حدیثی است که: «القـراء ثـلثه : قـارئ قـرء لیستدرک به الملوک و یستطیل به على الناس فذاک من اهل النار و قارىء قرء فحفظ حروفه و ضیع حدوده فذاک من اهل النار و قاری قرء فاستتر به تحت برنسه فهو یعمل بمحکمه و یؤمن بمتشابهه و فرائضه و یحل حلاله و یحرم حرامه فهذا ممن ینقذه الله من مضلات الفتن و هو من اهل الجنه و یشفع فیمن شاء.»

۱. آیه ٢۶٩، سوره بقره، قرآن مجید
۲- به موجب روایات متعدد، حقیقت حکمت «ولایت» می باشد، و بدیهی است که فهم قرآن از آثار ولایت است.
۳- (قسمتی از آیه ۱۰۳، سوره آل عمران، قرآن مجید) یعنی: برشته استوار خدا چنگ زنید.

یعنی : «خوانندگان قرآن، سه گروهند. نخست آن دسته که قرآن را وسیله تقرب به بزرگان و محتشمان و یا برای یافتن پایگاه نفوذ در میان مردم قرار می دهند. این گروه اهل دوزخ اند. دسته دیگر آنها که در قرائت قرآن، تنها به حفظ آیات و تجوید کلمات آن پرداخته اند و حدود و شئون آن را مرعی نداشته اند و آنرا تباه و ضایع می سازند. اینان نیز اهل آتش اند. اما گروه سوم آنها که بدون ظاهر سازی و ریا و سالوس، به تلاوت قرآن می پردازند و به محکمات آن عمل می کنند و به متشابهات و واجبات آن ایمان دارند؛ حلال قرآن را حلال و حرام آن را حرام می دانند. این گروه را خداوند متعال از فتنه های گمراه کننده حفظ خواهد فرمود. اینان اهل بهشت و شفیع دیگـران خـواهـند بود.»

از امیرالمؤمنین علیه السلام، در معنی آیه شریفه «و رتل القرآن ترتیلاً» روایت شـده است که فرمود: «بینه تبیاناً و لا تهذه هذاء الشعر و لا تنثره نثر الرمل ولیکن اقرع به القلوب القاسیه و لایکونن هم احدکم آخر السوره
یعنی: «مقصود از آیه آن است که قرآن را با بیانی آشکار تلاوت کن و آن را همانند شعر و نثر ندان. از قرآن برای کوبیدن دلهای سخت بهره گیر و مباد که کسی در تلاوت قرآن، تنها در اندیشه تمام کردن سـورهای باشد.»

و اینک نکاتی چند در تفسیر برخی از آیات کریمه: «بسم الله الرحمن الرحیم * الم * ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین * الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقنا هم ینفقون(۱)
«بنام خداوند بخشنده مهربان «الم» در این کتاب، شک و ریب نیست، هادی و رهنما است پرهیزگاران را، آنان را که به غیب ایمان آورند و نماز به پای دارند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق کنند.»

۱- آیات نخست سوره مبارکه بقره از قرآن مجید

قوله تعالى: «هدى للمتقین»، ای هدى فی نفسه للذین یتقون الرذائل و الحجب المانعه لقبول الحق. و اعلم ان الناس بحسب العاقبه سبعه اصناف، لانهم اما سعداء و اما اشقیاء. قال الله تعالى: «فمنهم شقی و سعید ، و الاشقیاء اصحاب الشمال، و السعداء اما اصحاب الیمین و اما السابقون المقربون. قال الله تعالى «فکنتم ازواجا ثلثه .. و اصحاب الشمال اما المطرودون الذین حقى علیهم القول و هم اهل الظلمه و الحجاب الکلى المختوم على قلوبهم ازلاً، کما قال «و لقد ذرأنا لجهنم کثیراً من الجن و الانس.» و فی الحـدیث الزبانی: «هؤلاء خلقتهم للنار و لاابالی.» و اما المنافقین الذین کانوا مستعدین فی الاصل قابلین للتنور بحسب الفطره و النشأه ولکن احتجبت قلوبهم بالرین المستفاد من اکتساب الرذائل و ارتکاب المعاصی و مباشره الاعمال البهیمیه و السبعیه و مزاوله المکائد الشیطانیه حتى رسخت الهیآت الفاسقه و الملکات المظلمه فی نفوسهم و ارتکمت على افئدتهم فبقواشکاکین حیارى تائهین قد حبطت اعمالهم و انتکست رؤسهم فهم ا اشد عذاباً و اسوء حالاً من الفریق الأول، لمنافاه سکه استعداد هم لحالهم «ان المنافقین فی الدرک الأسفل من النار، و الفریقان هم اهل الدنیا و النار. و اصحاب الیمین امـا اهـل الفضل و الثواب، الذین امنوا و عملوا الصالحات للجنه راجین لها راضین بها «فوجدو اما عملوا حاضراً» على تفاوت درجاتهم و لکل درجات مما عملوا، و منهم اهـل الرحمه الباقون على سلامه نفوسهم و صفاء قلوبهم المتبوئون درجات الجـنه على حسب استعداداتهم من فضل ربهم لاعلى حسب ، کمالاتهم من میراث عملهم. و اما اهل العفو، الذین خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئا و هم قسمان : المعفو عنهم رأسا لقوه اعتقادهم و عدم رسوخ سیئاتهم لقله مزاولتهم ایاها او لمکان توبتهم عنها فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات، و المعذبون حیناً بحسب ما رسخ فیهم من المعاصی حتى خلصوا عن درن ما کسبوا فنجواوهم اهل العدل و العقاب. والذین ظلموا من هؤلاء سیصیبهـم سـبآت مـا کسبوا لکن الرحمه تدارکهم وکلائتهم اهل الآخـره. و السابقون انـا مـحبون و اما محبوبون، فالمحبون هم الذین جاهدوا فی الله حق جهاده و انابوا الیه حق انابته فهداهم سبله و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا . والمحبوبون و هم اهل العنایه الازلیه الذین اجتباهم و هداهم الى صراط مستقیم، و الصنفان هما اهل الله. فالقرآن لیس هدى للفریق الاول من الاشقیاء، لامتناع قبولهم للهدایه لعدم استعدادهم و لا للثانی لزوال استعدادهم و مسخهم و طمسهم بالکلیه بفساد اعتقادهم و هم اهل الخلود فی النار الا ماشاء الله، فبقى هدى للخمسه الاخیره الذین یشملهم المتقون، و المحبوب یحتاج الى هدایه الکتاب بعد الجذب و الوصول لسلوکه فی الله لقوله تعالى «یحبهم و یحبونه و قوله وکلا نقص علیک من انباء الرسل مانثبت به فؤادک . و المحب یحتاج الیه قبل السلوک و الجذب و بعده لسلوکه الى الله و فی الله، فعلى هذا المتقون فی هذا الموضع هم المستعدون الذین بقواعلى فطرتهم ا الاصلیه و اجتنبوا ریب الشرک و الشک لصفاء قلوبهم و زکاء نفوسهم و بقاء نورهم الفطرى، فلم ینقضوا عهد الله و هذه التقوى مقدمه على الایمان و لها مراتب اخرى متأخره عنه. قوله تعالى: «یؤمنون بالغیب ، ای بما غاب عنهم، الایمان التقلیدی او التحقیقی. فان الایمان قسمان: تقلیدی و تحقیقی، و التحقیقی قسمان: استدلالی و کشفی و کلاهما اما واقف على حد العلم و الغیب و اما غیر واقف. والأول هو الایمان المسمى بعلم الیقین و الثانی اما عینى و هو المشاهد المسمى بعین الیقین و اما حقیقی و هو المشهود الذاتی المسمى بحق الیقین و القسمان الآخران لا یدخلان تحت الایمان بالغیب، و الایمان بالغیب یستلزم الأعمال القلبیه التی هی الترکیه عن المیل الى السعادات البدنیه الجارحیه الشاغله عن احراز السعاداه الباقیه. فان السعاداه ثلاثه : قلبیه و بدنیه و ما حول البدن. فالقلبیه هی المعارف و الحکم و الکمالات العلمیه و العملیه الخلیقیه، و البدنیه هی الصحه و القوه و اللذات الجسمانیه و الشهوات و الطبیعیه، و ما حول البدن هی الأموال و الاسباب. کما قال امیرالمؤمنین علیه السلام: الا و ان من النعم سعه المال و افضل من سعه المال صحه الجسم و افضل من صحه الجسم تقوى القلب و یجب الاحتراز عن الاولین لاحراز الاخیره المطلوبه بالزهد. فاقامه الصلوه و ترک الراحات البدنیه و اتعاب الآلات الجسدیه و هی ام العبادات التی اذا وجدت لم یتأخر عنها البواقی ان الصلوه تنهى عن الفحشاء والمنکر» اذ هی یحامل على البدن و النفس المشقه اذا أصر علیهما و انفاق المال و هو اعراض عن السعاده الخارجیه المحبوبه الى النفس، المسمى بالزهد، فان الاتفاق ربما یکون اشد علیها من بذل الروح للزوم الشخ ایاهما و لم یکتف بالقدر الواجب و مما رزقناهم ینفقون».
یعنی: «این سخن خداوند که در باره قرآن می فرماید: هادی و راهنمای پرهیزگاران است، بدان معنا است که قرآن وسیله هدایت کسانی است که از رذائل و حجابهای مانع قبول حق احتراز می جویند. بدان که مردم از نظر عاقبت کار و سرانجامشان هفت گروهند؛
چه، آدمی، یا سعید است یا در شقاوت گرفتار است. «فمنهم شقی و سعید» (۱) اشقیاء، همان اصحاب شمالند. «و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال فی سموم و حمیم و ظل من یحموم»(۲) سعدا، نیز برخی از اصحاب یمین و دسته ای از سابقون و مقربانند. «وکنتم ازواجاً ثلثه» (۳) اصحاب شمال خود بر دو گروهند:
نخست: آنها که مطرود درگاه حق تعالی بوده اند و ظلمت و حجاب ازلی کلی بر ایشان افکنده شده است و دلهاشان، از همان آغاز، قفل شده و مهر بر نهاده است. «و لقد ذرأنا لجهنم کثیراً من الجن و الانس» (۴) و در حدیث قدسی آمده است که: «هؤلاء خلقتهم للنار و لاابالی.»
طایفه دوم: منافقانند، که خداوند متعال در گوهر این گروه، استعداد کمال نهاده است و بر حسب فطرت، قابل تنور آفریده شده اند، لیکن قلوب آنان به حجاب کثافات حاصل از اکتساب رذایل و ارتکاب معاصی و اعمال حیوانی و سبعی و مکاید شیطانی، چنان آلوده و محجوب گردیده است که ملکات ظلمانی و صفات رذیله در نفوس ایشان نفوذ کرده و قلوبشان به آلودگیها فرو کشیده و بیالوده است و در نتیجه به بلای شک و حیرت و سرگردانی و تردید مبتلا شده و به حبط اعمال و سرافکندگی و شرمساری گرفتار گردیده اند. این دسته، در حقیقت سیه روزتر از طایفه نخستینند، زیرا که خداوند در سرشت اینان استعداد و قابلیت تنور قرار داده است، اما خود، با اعمال زشت و پلید، خویشتن را به چنین شقاوتی فرو افکنده اند.

۱- آیه ۱۰۵، سوره هود، قرآن مجید
۲- آیه ۴۱ تا ۴۳ سوره واقعه، قرآن مجید
۳، آیه ۷، سوره واقعه، قرآن مجید
۴. آیه ۱۷۹ سوره اعراف

« ان المنافقین فی الدرک الأسفل من النار» (۱) و در هر حال، این دو گروه از اشقیاء و اهل آتش و دوزخند.
اما اصحاب یمین، برخی اهل فضل و ثواب و ایمان و اعمال شایسته اند، که امید خویش در بهشت بسته و به آن دل خوش دارند. اینان در قیامت، اعمال خویش را حاضر می یابند «و وجدوا ما عملوا حاضراً» (۲) و بر حسب اعمال نیک و کردار شایسته خود، به مراتب و درجات مختلف نایل می گردند. «ولکل درجات مما عملوا» (۳)
بعضی دیگر از اصحاب یمین، اهل رحمتند. در این جماعت، سلامت نفس و صفای دل که خداوند به آنان عنایت فرموده باقی مانده است. این گونه مردم، نه به دلیل کمالات اکتسابی ناشی از اعمالشان، بلکه به دلیل و بر حسب استعدادهایی که به ایشان مرحمت شده است، در درجات مختلف بهشت متنعم خواهند شد.
و بالاخره دسته سوم از اصحاب یمین، اهل عفوند. یعنی اعمالشان مخلوطی از نیک و بد و شایسته و ناشایسته است که در اثر عفو و بخشایش پروردگار رحیم مورد مغفرت و آمرزش واقع می شوند. این دسته، خود بر دو قسمند:
گروه نخست، کسانی هستند که به سبب کمی گناهان و یا به علت توبه و یا وجود اعتقادات قوی و عدم رسوخ معاصی در قلوبشان، بدون هیچ عذاب و کیفری، بخشوده و آمرزیده می شوند؛ «اولئک یبدل الله سیآتهم حسنات» (۴)
و گروه دیگر کسانی هستند که به سبب رسوخ رذایل حاصل از ارتکاب سیئات در قلوب آنان، باید که مدتی در عذاب گرفتار باشند، تا از لوث اعمال بد خویش پاکیزه گردیده و پس از آن نجات یابند. این گروه اهل عدل و عقابند و خداوند فرماید: «و الذین ظلموا من هؤلاء سیصیبهم . سیئات ما کسبوا» (۵) اما رحمت خداوند و حمایت و شفاعت اهل آخرت موجب جبران سوء حال ایشان می شود و به خلاص از کیفر و عذاب، نائل می آیند.

۱- آیه ۱۴۵، سوره نامه قرآن مجید
۲- آیه ۴۹، سوره کهف، قرآن مجید
۳- آیه ۱۳۲، سوره انعام، قرآن مجید
۴- آیه ۷۰ سوره فرقان، قرآن مجید
۵- آیه ۵۱، سوره زمر، قرآن مجید

فرقه «سابقون مقربون» هم به دو طایفه بخش می شوند؛ طایفه ای از محبان و طایفه دیگر از محبوبانند. «محبان» آنانند که در راه حق، هر چه شایسته تر مجاهده داشته و به درگاه باری تعالی، به حقیقت و به نهایت، انابه آورده اند و در اثر آن مجاهده و انابه، خداوند، طرق خویش را به ایشان، راهنمایی فرموده است «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (۱) «محبوبان» نیز مشمول عنایات ازلی و برگزیده حق تعالی بوده و به صراط مستقیم، هدایت شده اند. این دو طایفه، هر دو اهل حق اند.

اینک بدان که: قرآن کریم، هادی هیچیک از دو گروه اشقیاء که در آغاز از ایشان باد کردیم، نخواهد بود. زیرا دسته نخستین، به سبب عدم قابلیت ذاتی، پذیرای هدایت نبوده است و افراد دسته دوم به سبب زوال استعداد ذاتی و دگرگونیهایی که در قلوبشان به سبب ارتکاب معاصی و اکتساب رذایل حاصل شده است و به فساد سقایدشان منجر گردیده، استعداد قبول هدایت و پذیرش حق از آنان سلب شده است. این گونه مردمان، پیوسته در آتش دوزخ گرفتار خواهند ماند، مگر آنکه خداوند اراده ای دیگر فرماید.
گذشته از دو گروه نامبرده، دسته دیگر، مشمول عنوان «متقین» بوده و قرآن کریم هادی و راهنمای ایشان خواهد بود. زیرا که محبوبان» پس از جذب و وصول، برای سلوک فی الله، محتاج به هدایت کتاب خداوندند «بحبهم و یحبونه (۲)، کذلک لنبثت به فؤادک،(۳) وکلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک(۴)
همچنین «محبان» نیز چه پیش از جذب و وصول و چه پس از آن، برای سلوک الی الله و فی الله، ناگزیر از هدایت قرآنند.
بنابر آنچه گفته شد، جماعت «متقین» که همگی محتاج هدایت و نیازمند رهنماییهای قرآن هستند، کسانی می باشند که با استعداد نورانیت ذاتی، بر قطرت اصلی خود پایدار مانده اند و به سبب صفای دل و پاکی نفس و نور قطری که در ایشان است، به لوث شرک و شک آلوده نشده اند و با خداوند خویش، بر سر عهد و پیمان اند. و این است معنی تقوی در آیه شریقه وهدى للمتقین» و این مرتبه از تقوی، مقدم بر ایمان است و در عین حال، نقوی را مراتب دیگری نیز هست که مؤخر از ایمان می باشد .

۱- آیه ۶۹، سورۂ عنکبوت، قرآن مجید
۲ – آیه ۵۴ ، سوره مائده، قرآن مجید
۳- آیه ۳۲، سوره فرقان، قرآن مجید
۴- آیه ۱۲۰، سوره هود، قرآن مجید

«الذین یؤمنون بالغیب» یعنی: به حقایقی که از ایشان در پرده غیب پنهان است، ایمان و اعتقاد دارند. ایمان بر دو گونه است: «تقلیدی و تحقیقی و گونه دوم آن نیز به دو صورت است: «ایمان تحقیقی استدلالی و ایمان تحقیقی کشتی.»

ایمان تحقیقی دارای مراتب سه گانه زیر است:
«وعلم الیقین» و آن، ایمانی است که در حد علم و ایمان به غیب متوقف می شود، «عین الیقین، و آن، ایمانی است که از حد علم و ایمان به عیب تجاوز کرده و به مرحله شهود حقیقت رسد. و حق الیقین، و آن، ایمانی است که حقیقت و حق، مشهود ذاتی مؤمن گردد، همانطور که آدمی به نفس خویش، عالم و متیقن است.
پیدا است که در دو نوع اخیر ایمان، که آدمی در آن مرتبه، به مرحله شهود حقیقت نایل شده است، دیگر غیبی برای او نخواهد بود که هر چه هست، حضور است و شهود است و در این حال، انسان، دیگر تحت عنوان «مؤمن به غیب نیست. لیکن نوع نخستین ایمان، یعنی « علم الیقین که ایمان به غیب است، مستلزم اعمال قلبی و تزکیه نفس و از میان بردن میل نسبت به خوشیها و سعادات جسمانی خواهد بود، زیرا که اینها آدمی را از احراز سعادات واقعی و پایدار روحانی و معنوی محروم می سازد که گفته اند:
سعادت بر سه نوع است: قلبی، بدنی و «آنچه مربوط به بدن» است.
«سعادت قلبی» همان اکتساب معارف و حکم و کمالات علمی و اخلاقی است.
«سعادت بدنی» عبارت از  تندرستی و قدرت جسم و لذات و شهوات جسمانی و طبیعی است.
«سعادت مربوط به بدن» عبارت از حصول اموال و اسباب دنیوی است.

آثار تلاوت قرآن کریم از دیدگاه امام علی (ع)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بدانید که ثروت و گشایش مالی یکی از نعمت هاست و برتر از آن، نعمت تندرستی و از آن والاتر نعمت تقوای قلوب است. و برای تحصیل این نعمت والا، باید که از دو نعمت نخستین، بوسیله زهد و نماز و ترک لذات و ریاضت بدن، چشم پوشید.
نماز، سر سلسله همه عبادات است که اگر آدمی به انجام آن توفیق یابد، به عبادات دیگر نیز بالتبع موفق شده است که: «الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر» (۱) زیراکه نماز گزار بر تن و نفس خویش، مشقت عبادت را تحمیل می کند و علاوه باید که با بذل مال و گذشت از این سعادت مادی خارجی که محبوب نفس آدمی است، خود را به زیور زهد بیاراید که انفاق مال گاهی از بذل جان مشکل تر می نماید؛ زیرا که بر هر انسان فرض است که نسبت به حفظ جان خویش، دقیق باشد و در این راه، سخاوت به خرج ندهد، در حالیکه نسبت به مال، نباید که به حد انفاق واجب اکتفا کرد، که خداوند فرمود: «و مما رزقناهم ینفقون».

۱- آیه ۴۵، سورۂ عنکبوت، قرآن مجید

تحقیقی درباره آیه نخست سوره بقره

تحقیق ذیل درباره آیه نخست سوره بقره، در پاره ای از مکتوبات مؤلف علیه الرحمه یافت گردید و تصور می رود که در جمله پایان آن، افتادگی و سقطی روی داده باشد و ممکن است که مؤلف، به تکمیل آن موفق نگردیده باشد. و چون مشتمل بر فوایدی بود، عین عبارات، بدون ترجمه آورده شد.

«بسم الله الرحمن الرحیم * الم * ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین» الم» اشاره بهذه الحروف الثلاثه الى کل الوجود من حیث هو کل، لأن «الف» اشاره الى ذات الذی هو أول الوجود و «لام» اشاره الى العقل الفعال المسمى بجبرائیل و هو اوسط الوجود الذی یستفیض من المبدأ أو یفیض إلى المنتهى و «میم» اشاره الى محمد الذی هو آخرالوجود، یتم به دائرته و یتصل باولها و لهذا ختم و قال ان الزمـان قـد استدارکهیئه یوم خلق الله السموات والارض و عن بعض السلف ان «لام» رکبـت مـن الفین» ای وضعت بازاء ذاته مع صفه العلم الذین هما عالمان من العوالم الثلاثه الالهیه التی اشرنا الیها فهو اسم من اسماء الله تعالى، اذکل اسم هو عباره عن الذات مع الصفه ما و اما «میم» فهی اشاره الى الذات مع جمیع صفات والافعال التی احتجبت بهما فی الصوره المحمدیه التی هو اسم الله الاعظم بحیث لا یعرفها الأ من یعرفها. الا تدرى ان «میم» التی هی صوره الذات کیف احتجبت فیها، فان المیم فیها الیاء» و «الیاء فیها الألف و السرفی وضع حروف التهجی هو ان لا حرف الأوفیه «الف» و یقرب من هذا قول من قال معناه القسم بالله او العلیم الحکیم اذ جبرئیل مظهر العلم فهو اسمه العلیم و محمد مظهر الحکمه فهو اسمه الحکیم و من هذا ظهر قول من قال تحت کل اسم من اسمائه تعالى اسماء بغیر نهایه و العلم لا یکمل و لا یتم الا اذا قرن بالفعل فی عالم الحکمه الذی هو عالم الاسباب و المسببات (المشیات) فیصیر حکمه و من ثم لا یحصل الاسلام بمجرد قول لا اله الا الله الا اذا قرن «بمحمد رسول الله صلى الله علیه و آله و «علی ولی الله صلوات الله علیه، فمعنى الآیه الم ذلک الکتاب الموعود أن «ال» صوره الکل المؤمى الیها بکتاب الحفر و الجامعه المشتمله على کل شیء الموعود باله یکون مع المهدى صلوات الله وسلامه علیه فی آخر الزمان لا یقرأه کما هو بالحقیقه الا هو و الجفر لوح القضاء الذی هو عقل الکل و الجامعه لوح القدر هو نفس الکـل. فمعنى کتاب الجفر و الجامعه المحتویان على کل ماکان و ما یکون.

«…. و الراسخون فی العلم…» (۱) الراسخ فی العلم من وجد فیه اربعه اشیاء : التقوى بیئه و بین الله و التواضع بینه و بین الناس والزهد بینه و بین الدنیا و المجاهده بینه و بین النفس.
یعنی : «راسخ در علم، کسی است که در وی این چهار چیز باشد: اول – آنکه میان خود و خدای خود، متقی و پرهیزگار بود. دوم – آنکه در روابط خود با همنوعانش، متواضع و فروتن باشد. سوم – آنکه در دنیای خود، زاهد و آزاده بود. چهارم – آنکه با نفس خود، در مجاهده باشد.

تا دل به سر کوی طبیعت گردد
کی محرم اسرار طریقت گردد

آنکس که از آداب شریعت دور است
کی بر دل او کشف حقیقت گردد

«یا أیها الرسل کلو من الطیبات و اعملو صالحاً انی بما تعملون علیم» (۲) (ای پیامبران مرسل، از خوردنی های پاک و طیب استفاده کنید و عمل صالح به جای آورید که من به آنچه انجام میدهید دانایم)

۱ – ( قسمتی از آیه ۷، سوره آل عمران، قرآن مجید).
۲ – آیه ۵۱ سوره مؤمنون

این فرمان، شامل همه پیامبران می گردد و خطاب آن، متوجه به حضرت پیغمبر خاتم(ص) که سید انبیاء است، می باشد. خداوند متعال در این آیه شریفه، استفاده از غذای پاک و حلال را بر عمل صالح مقدم آورده و این را نتیجه آن ذکر فرموده است و گفته اند:

این نکته نگهدار که تا آهوی تبت
سنبل نخورد خونش همی مشک نگردد

تا خوراک بندۂ خدا، حلال نباشد، دل و جان او را به سوی طاعت و بندگی حق کشش نیست.

این سخن گفتند اهـل دل تمام
جهل و غفلت زاید از نان حـرام

زاید از نان حلال اندر دهان
میل خدمت، عزم رفتن از جهان

 «… و هو معکم اینما کنتم …» (۱) (هر کجا باشید، او با شما خواهد بود.) استاد حکمت، مرحوم جهانگیر خان قدس سره به مناسبت این آیه مبارکه، ابیات زیر را از کتاب «منطق الطیر» عطار قرائت می فرمود:

گفته ای مـن بـا شمایم روز و شب
یک زمان غافل مباشید از طلب

پس بدین نسبت به تو همسایه ایـم
تو چو خورشیدی و ما چون سایه ایم

چـون شـود ای معطی بیمایگان
که نگهداری حـق همسایگان

«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین …» (۲) (و فرو فرستادیم از قرآن،آنچه شفاء و رحمت مؤمنان است)
۱ – قسمتی از آیه ۴، سوره حدید
۲- قسمتی از آیه ۸۱، سوره اسراء۔

هم مفرح هم شفا هم نوشدارو لعل یار
هم فلاطون هم مسیحا این مداوا گفته اند

مقصود من از «لعل یار» کلام الله اعظم است که علماء شریعت و حقیقت، یک نفس بر آن اتفاق دارند که شفاء هر درد و بیماری است. ای برادر مباد که از این مفرح در هر سحرگاه غفلت کنی و از تدبر و تفکر در معانی آن و پرهیز از آنچه که مخالف و منافی آن است، خویشتن را بی بهره داری. «رب وفقنی»

نکته:

کمله «حق» در قرآن مجید در نه معنای زیر به کار رفته است:
۱ – جرم و گناه – در آیه کریمه «… و یقتلون الانبیاء بغیر حق …» (۱) یعنی: اینان، پیامبران را بدون هیچ جرم و گناهی می کشند.
۲بیان و اظهار ـ در آیه «… الآن جئت بالحق…» (۲) یعنی: هم اکنون بیان امر نمودی
۳مال – در آیه «…. والیملل الذی علیه الحق …» (۳) یعنی: باید آن کس که مال بر ذمه او است، چیزی (به عنوان سند) بنویسد.
۴- قطعیت و تنجز – در آیه «… وعدا علیه حقاً …» (۴) یعنی: و عده ای است قطعی و منجر بر خداوند.
۵ – حاجت و نیاز – در آیه «…. مالنا فی بناتک من حق…» (۵) یعنی: ما را به دختران تو نیازی نیست
۶ – «ولا اله الا هو» – در آیه «له دعوه الحق …» (۶) یعنی: او را است دعوت به کلمه طیبه ولا اله الا هو
۷ – حق تعالی شانه – در آیه « ولوائع الحق اهوائهم …» (۷) یعنی: اگر حق تعالی از تمایلات ایشان پیروی می کردند
۸ – توحید – در آیه «… و اکثرهم للحق کارهون» (۸) یعنی: اغلب ایشان نسبت به توحید و یکتا پرستی بی میلند
۹ – حظ و بهره – «در آیه «و اللذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» (۹) یعنی: «و آن کسان که در اموالشان، بهره ای معین، گدایان و محرومان را است.»

۱- قسمتی از آیه شریفه ۱۱۲ از سوره آل عمران، قرآن مجید
۲، قسمتی از آیه شرفه ۷۱ از سوره بقره، قرآن مجید
۳- فستی از آیه شریفه ۲۸۲ از سوره بقره، قرآن مجید
۴- قسمتی از آیه شریفه ۳۸، از سوره نحل، قرآن مجید
۵. قسمتی از آیه شریفه ۷۹، از سوره هود، قرآن مجید
۶. قسمتی از آیه شریفه ۱۴ از سوره رعد، قرآن مجید
۷- قسمتی از آیه شرعه ۷۱، از سوره مؤمنون، قرآن مجید
۸- قسمتی از آیه ۷۰ سوره مؤمنون، قرآن مجید
۹ – آیات ۲۴ و ۲۵ ، سوره معارج ، قرآن مجید

تلاوت قرآن، شرایط و آثار آن

قوله تعالى «ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثر هم شاکرین» (۱) یعنی: «سپس بر ایشان در آیم از پیش روی و پشت سر و راست و چیشان و اغلب آنان را سپاسگزار نخواهی یافت . این آیه شریفه نقل گفتار شیطان است به خداوند متعال و مقصود از کلمات: پیش و روی و پشت سر و راست و چپ در آیه فوق آن است که شیطان، آدمی را نسبت به مـراحـلی که پیش روی خود دارد، بی اعتقاد می سازد و برای گمراه ساختن وی می گوید: نه بهشتی است و نه دوزخی و نه حشر و نشری و نه رستاخیزی و نیز نسبت به پشت سر و امور دنیوی، انسان را به جمع مال و عدم انفاق در راه خویشان و نپرداختن حقوق مالی واجب و نفقه فرزندان خود فرمان می دهد و او را از تباه شدن اموالش به هراس در می افکند، و سمت راست، کنایه از امور دینی و مذهبی است که مورد اعواء شیطان واقع می شود. اگر آدمی خود در گمراهی و ضلالت باشد، آن کوری را در نظر وی آرایش می دهد و اگر به راه هدایت رود، می کوشد تا ویرا منحرف و از سپردن راه راست و برکات آن بی بهره اش سازد و جانب چپ کنایه از لذات و شهوات است. شیطان انسان را به پیروی و فرو رفتن در این پلیدیها تحریک و تشویق می کند.

«فاذکرونی اذکرکم….»(۲) یعنی: «یادم کنید تا یادتان کنم…»
در تفسیر آمده است که مقصود حضرت حق در آیه آن است که : با پایداری و ثبات و استقامت خویش، مرا یاد کنید، تا من نیز با جزای خیر و پاداش نیکو شما را یاد کنم. هم چنین مرا بدون لحظه ای غفلت یاد کنید، تا من هم شما را پیوسته باد کنم. با ندامت و پشیمانی از افعال زشت خود، به یاد من باشید، تا با کرم و مرحمت خود، شما را یاد کنم. با معذرت و استغفار، مرا یاد کنید، تا با مغفرت و آمرزش یادتان کنم. با تصمیم و اراده جزم به یاد من باشید، تا به نعمت ها و فواید یادتان باشم. با ترک جهان و انتخاب جانب من، یادم کنید، تا با تفضل و مرحمت یادتان کنم. با اخلاص بی ریایی خود، به یاد من باشید، تا با رهایی از چنگ مشکلات به یادتان باشم. با دلهای خود مرا یاد کنید با از میان بردن اندوههایتان به یاد شما باشد. با ایمان و اعتقاد از من یاد کنید، تا با امان از بلاها و عذاب یادتان کنم و بالاخره شما با تسلیم در برابر فرامین و اوامر من به یاد من باشید، تا من نیز با اکرام و عنایت به یاد شما باشم.

۱- آیه ۱۷، سوره اعراف، قرآن مجید
۲ – آیه ۱۵۲، سوره بقره، قرآن مجید

«…. جزاء بما کانوا یعلمون» (۱) ( پاداشی است در برابر کاری که کرده اند)

از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمود:
«ان الله تعالى فی الدنیا مدائن و فی الآخره مدائن وکذلک فی النفوس مدائن، و اذا کانت محترسه أبوابها عن دخول العدو فیها فالجنه مکافاه النفوس لانها مصوره و الجنه مصوره و القلب بما فیه من الانوار لیس بمصور فانس الله مکافاه القلوب فخدمه الله بالانفس مکافاته الجنه و مکافاه العارفین ضیاء الله و محبته ایاهم و ذلک قوله جزاء بما کانوا یعملون.»
یعنی: «خداوند را در این جهان و آن جهان شهرها است همچنانکه او را در باطن و نفوس خلایق نیز شهرهایی است اگر دروازه این شهرهای باطن بر روی دشمنان بسته باشد و از آنها مراقبت بعمل آید پاداش بهشت برای نفوس آنها خواهد آورد زیرا که نفوس از عالم صور است و بهشت نیز همچنین است لیکن قلوب با آن نورانیتی که در آن حاصل میشود از عالم صورت نیست و لذا پاداش آن انس با باری تعالی است.(۲) پاداش نفوس در برابر خدمت و بندگی حق متعال همانا بهشت است ولی پاداش عارفان نور خدا و محبت حق نسبت بایشان خواهد بود و این است معنی آنچه خداوند فرموده است که جزاء بما کانوا یعملون.»(۳)
«و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتى قال أولم تؤمن قال بلى ولکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعه من الطیر فصرهن الیک ثم اجعل على کل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن یأتینک سعیاً و اعلم ان الله عزیز حکیم » ۴) یعنی : و چون گفت ابراهیم: بار پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد. خداوند فرمود: مگر باور نداری؟ گفت: چرا ایمان دارم ولیکن می خواهم تا با مشاهده آن، دلم آرام گیرد. خداوند فرمود: پس چهار مرغ بگیر و گوشت و پیکر آنها را کوفته و به هم در آمیز و آنگاه هر قسمت از آن را بر سر کوهی بنه، سپس آن مرغان را بخوان تا بسوی تو شتابان و پر زنان باز آیند و آنگاه بدان که همانا خداوند بر همه چیز، توانا و به حقایق امور، عالم داناست.»

۱ – قسمتی از آیه ۱۷، سوره سجده
۲ – زهر الربیع سید جزائری : ان الله تعالى جنه لاولیائه لیس فیها حور و لا قصور ولا لبن ولا عسل بل یتجلى لهم فیها ربهم یعنی: به درستی که خداوند تعالی بهشتی دارد از برای دوستانش که در آن بهشت نه حور است و نه قصر و نه شیر و نه عسل بلکه تجلی خود حق است برای دوستانش.
۳- آیه ۲۴، سوره واقعه، قرآن مجید
۴- آیه ۲۶۰، سوره بقره، قرآن مجید

در تفسیر آیه مبارکه فوق، از ابن ابی جمهور نقل شده است که:
«این چهار پرنده، به روایتی، طاووس و خروس و کلاغ و کبوتر است و آیه شریفه اشاره به آن دارد که برای احیاء نفس و دست یافتن به زندگانی و حیات جاوید، تنها باید که از طریق کشتن میل نفس به خودنمایی و زرق که از صفات بارز طاووس است و هم چنین کشتن شهوات جنسی که مظهر آن، خروس است و نیز از میان بردن خوی دنالت و خست و پستی و آرزوهای دور و دراز که کلاغان به آن صفات مشهورند و بالاخره کشتن خاصیت مرافعه و منازعه و جنگ و جدال که کبوتر به آن دچار و گرفتار است اقدام کرد و با ریشه کن کردن این صفات، به احیاء نفس و صفا و پاکی ها توفیق یافت.»

در ذیل آیه «ان الله یأمرکم ان تذبحوا بقره» این بیت را مرقوم فرموده اند:

گر همی خواهی حیات و عیش خوش
گاو نفس خویش را اول بکش

و در ذیل آیه «انها بقره لافارض ولا بکر عوان بین ذلک» (۱)

علاج نفس سرکش را در ایام جوانی کن
که این مار سیه چون پیرگردد اژدها گردد

اگر در صبح جوانی کار نکنی، در عصر پیری کاری نتوان کرد.

در جوانی کن نثار دوست جان
رو «عـوان بین ذلک» را بخوان

یا گـرامـى «واذ بـحـوا هـذا البقر،
ان اردتم حـشـــر ارواح النـظر»

هان ریاضت را بجان شو مشتری
چون سپردی تن به خدمت جان بری

هر گرانی را کسل خود از تن است
جان ز خفت دان که در پریدن است

قوله تعالى: :«و هو الذی انشأکم من نفس واحده فمستقر و مستودع…» (۲) یعنی : او خداوندی است که شما را از نفس واحد بیافرید، پس (ایمان) در برخی مستقر و پا بر جا و در بعضی به نحو ودیعه و عاریت است .

۱- آیه ۶۸ سوره بقره، قرآن مجید
۲- آیه ۹۸، سوره انعام، قرآن مجید

در علامت هیچ فرقی نیست اندر بین‌شان
امتحان چون در میان آمد عیان شد فرقشان

قوله تعالى : «… فاینما تولوا فثم وجه الله …» (۱) یعنی : «به هر سو که رو کنید همانجا روی خدا است.»

ز آب و باد و خاک و آتشم فریاد هو آید
بشارت اهل دل کاو از او از چارسو آید

قوله تعالى : «انفروا خفافاً و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون».(۲) یعنی: سبکبار و مجهز بیرون روید و در راه خدا با مال و جان خود جهاد کنید زیرا آن برای شما بهتر است اگر دانا و عالم باشید.»

لنگ و لوک چفته شکل و بی ادب
سـوی او میغیژو او را می طلب

دوست دارد دوست این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی

اندر این ره می تراش و می خراش
تاد م آخـر دمـی غـافـل مـباش

اندکی جنبش بکـن هـمچون جنین
تا ببخشندت حـواس نوربین

و در تفسیر آیه کریمه : «و لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مره…» (۳) یعنی : «تنها بسوی ما آمدید همانگونه که اول بار شما را آفریدیم.»
چنین فرمودند : بدان ای عزیزا که انسان ابتداء معدوم بود سپس حضرت حق پنج چیز به او عطا فرمود: اول وجود، دوم علم، سوم قدرت، چهارم اراده، پنجم فعل.
انسان که به این عالم آمد، ابتدا وجود داشت، اما کسی و چیزی را نمی شناخت، آنگاه بتدریج علم و قدرت و اراده در او به ظهور رسید، سپس اراده خود را به فعلیت رسانید. و برای خروج از این عالم و ورود به عالم آخرت، باید به نحو معکوس عمل شود، یعنی انسان ابتدا باید نسبت افعال را از خود دور کند سپس اراده را: «و ما تشاؤن الأ ان یشاء الله» (۴)، بعد قدرت و علم را و در آخر وجود را. بنابراین ابتدا فعل را از آدمی میگیرند سپس وجود را، این است که می فرماید: «و لقد جئتمونا فرادى کما خلقناکم اول مره» پس ای عزیز! باید این پنج چیز را که به تو داده اند از خود سلب کنی و همه را متعلق به حق بدانی تا به خدا برسی.

۱- آیه ۱۱۵، سوره بقره، قرآن مجید
۲- آیه ۴۱، سوره توبه، قرآن مجید
۳- آیه ۹۴، سوره انعام، قرآن مجید
۴ – یعنی: «نمی خواهید مگر آنکه خدا بخواهد ،، ( آبه ۳۰، سوره انسان، قرآن مجید).

جلد ۱ کتاب نشان ازبی نشانها

دانلود کامل PDF کتاب گران‌سنگ نشان از بی‌نشان‌ها

صفحه اینستاگرام حرف محبت

لینک کوتاه
https://www.nabavi.co /?p=32000

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند